(...)
JİYANEM KÜRDİSTAN
شنبه 16 دی 1391برچسب:, :: 21:10 :: نويسنده : alejandro calvo
آقا هر کدوم از رفيقهاي ما که نامزد کرد يه هفته بعد ابروهاش رو برداشت، تا چپ چپ نگاهشون کردم همه گفتند: خودم برنداشتم که،
آرايشگر سر کوچه
کيا وقتي بچه بودن موقع درست کردن کتلت مامانشون يه دونه کتلت کوچيک واسشون درست ميکرد مي داد بهشون .
ملت چه بیکارن ! یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم که بیخیال شه… دیگه تماس نگرفت بعد چند روز اس داده : ببخشید من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟
خدا کنه تا بیشتر از ۹ ساله دیگه زنده بمونیم و بریم تو سال ۱۴۰۰ بعد هی بگیم : شماها یادتون نمیاد ما صده سیصدیا … خیلی فاز میده ؛ حس آثار باستانی بودن به آدم دست میده …
به کافه چی گفتم همان همیشگی . . . نگاه سنگینش را به چشمانم انداخت و گفت : خفه بابا ، مثه آدم بگو چی می خوری ؟!
آدم بعضی چیزا رو میبینه به این نتیجه می رسه ... کار از فرهنگ سازی گذشته باس منقرض شیم یه گونه جدید بیاد !
دیشب سوار پورشه ام شده بودم و توخیابون دور میزدم باهاش یهو یکی پرید جلو ماشین تا خواستم ترمز کنم پام گرفت به لحاف و پاره شد! نظرات شما عزیزان:
|
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||||||||||||||||
![]() |