(...)
JİYANEM KÜRDİSTAN
4 آذر 1391برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : alejandro calvo
دیدگاه دکتر شریعتی شریعتی نسبت به واقعه عاشورا نگاهی ویژه دارد. وی نمیپذیرد که امام حسین علیهالسلام برای یک حرکت نظامی و سیاسی، همانند حرکت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و علی علیهالسلام در احد و صفین به پا خاسته باشد. امام در شرایطی قرار دارد که نه میتواند بجنگد و نه ساکت بنشیند؛ نه سلاحی دارد و نه سربازی. حتی کسی از بنیهاشم هم نیست که با او همصدا شود. بنابراین تنها وسیلهای که میتواند اسلام را نجات دهد و در جامعه تحرکی ایجاد کند، کشته شدن است. مبنای استدلال شریعتی در این باره، عبارتی از نهجالبلاغه است: «والشهادة استظهارا علی المجاهدات». از نظر شریعتی، فلسفه شهادت آن هم از نوع شهادتی که شهید فقط به خاطر کشته شدن میرود، جهاد و مخاصمه نیست، این است: شهید به خاطر آشکار شدن آنچه انکار و کتمان شده است، کشته میشود. از دیدگاه وی آنچه انکار شده است و در واقع اولین انحراف به حساب میآید، جدا کردن اسلام به عنوان یک دین از پایگاه اجتماعی آن است. اسلام علاوه بر رستگاری فردی، دارای رسالت دیگری است و آن ایجاد یک امت است؛ جامعهای با زیربنای قسط و نفی اشرافیت، تضاد طبقاتی، استثمار نیروی کار به وسیله پول، و با یک روبنای امامت، نفی استبداد و حاکمیت فردی است. از نظر شریعتی، این انحراف نخست با طرح کردن اصل اجماع آرای مردم و پیش آوردن جریان سقیفه آغاز شد و بهتدریج خلافت به جای امامت قرار گرفت و بعد از مرگ معاویه تبدیل به وراثت گردید دیدگاههای شهید مطهری دیدگاه ایشان شباهت قابل ملاحظهای با نظرگاه شریعتی دارد. مطهری کلید شخصیت امام حسین علیهالسلام را حماسه میداند. وی نیز همچون شریعتی، حرکت امام از مدینه به مکه را نه به جهت امنیت، بلکه به واسطه اعلام مخالفت با بنیامیه و یک حرکت تبلیغاتی میداند. مطهری عقیده دارد که حسین، خونین شدن این صحنه را میخواست و خودش آن را رنگآمیزی میکرد؛ اهلبیت خود را همراه برد تا صحنه کربلا را داغتر کند و آنها را با دست دشمن تا قلب حکومت شام میفرستد تا این صدا به عالم برسد.مطهری سه عامل را در قیام عاشورا مؤثر میداند: تقوای امام در پاسخ منفی او به تقاضای نامشروع یزید (بیعت)، دعوت کوفیان از امام که حجت را بر امام تمام میکرد، امر به معروف و نهی از منکر. مطهری امام علیهالسلام را در عامل اوّل مدافع میداند و در عامل دوّم متعاون و در عالم سوم مهاجم و انقلابی. ایشان دعوت مردم کوفه را علّت قیام امام نمیداند؛ بلکه نهضت امام را علت دعوت کوفیان میشمارد. دیدگاه دکتر شهیدی دیدگاه ایشان اجزای قابل ملاحظهای از دو دیدگاه متعارض پیشین را در خود جای داده است. وی دو علّت را برای قیام امام حسین ذکر میکند: اوّل، دعوت کوفیان؛ دوّم، اطلاع امام از کینه یزید و خطر جانیای که از جانب او احساس میکرد. امام کسی است که به حکم قرآن رفتار میکند و خواهان عدالت است. ایشان از پیمانشکنی کوفیان آگاه است؛ امّا نامههای فراوان مردم کوفه، حجت را بر وی تمام کرد. امام سیاستمداری نیست که به پایان کار بیندیشد. اگر حساب پایاننگری سیاسی در پیش بود، محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز نباید بهتنهایی در برابر بزرگان حجاز برخیزد و آنان را از بتپرستی بازدارد. وانگهی، او از کینه یزید نسبت به خود آگاه بود و میدانست که اگر در مکه و مدینه بماند، کشته میشود. همچنین خاندان قریش را با خود برد؛ چراکه اگر در مکه میماندند و کشته میشدند، هیچ عکسالعملی به دنبال نداشت و تأثیری که از سوی زینب و سایر اسرا در اجتماع کوفه و شام نهاده شد، رخ نمیداد دیدگاه نویسنده کتاب شهید جاوید صالحی معتقد است که امام حسین علیهالسلام مترصد فرصت بود تا پس از مرگ معاویه به اقداماتی در جهت اصلاح اوضاع مسلمانان دست زند. بیعدالتی و فساد همهجانبه دستگاه اموی به شکلی بود که قیام را ایجاب میکرد؛ چون امام جانشین پیامبر است و در آنجا که شرایط مساعد باشد باید زمامداری مردم را بپذیرد و در سایه قدرت حکومت، قوانین دین را اجرا کند؛ زیرا گرفتن حق واجب است، خصوصا حقی که جنبه اجتماعی و عمومی داشته باشد و به سعادت و شقاوت مردم مربوط شود.بنابراین از نظر صالحی قیام امام در مقابل حکومت یزید نه تنها معقول، که واجب است. اما این کلید معمای عاشورا نیست؛ بلکه مهمترین مسألهای که منجر به قیام عاشورا میشود، تهاجم حکومت اموی علیه امام حسین علیهالسلام است. در واقع، امام تقریبا در طول مدتی که یزید سعی دارد از طریق حاکم مدینه از او بیعت بگیرد تا زمان شهادتش وضعیت تدافعی دارد و امور همه بر او تحمیل میشود؛ جز اینکه در هنگام حرکت امام به کوفه، جنبه قیام هم مدّ نظرش بوده است.در واقع حرکت امام حسین چهار مرحله دارد: ۱٫ هجرت از مدینه و تصمیم بر ماندن در مکه؛ ۲٫ تصمیم حرکت به کوفه تا برخورد با حُر؛ ۳٫ از برخورد با حر تا شروع جنگ؛ ۴٫ مرحله جنگ. در تمامی این مراحل، امام موضع دفاعی داشته است؛ امّا در مرحله دوم چون شرایط مساعد بود، جنبه تشکیل حکومت نیز مدنظر بوده است. در این مرحله شرایط پیروزی مهیا بود: نامههای مردم کوفه، ضعف حکومت، رنجش مردم، آمادگی افکار عمومی و…؛ ولی حوادث پشت پرده که از مجرای طبیعی قابل پیشبینی نبود، اوضاع عراق را تغییر داد. التماس دعا دارم .یا حسین نظرات شما عزیزان:
|
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
|||||||||||||||||
![]() |