(...)
JİYANEM KÜRDİSTAN
1 آذر 1391برچسب:, :: 12:36 ::  نويسنده : alejandro calvo       
ماه رمضونو به همتون تبریک میگم

امیدوارم ماه پر برکتی داشته باشین

همراه با ارزوهای قشنگ ریگه واسه همتون



1 آذر 1391برچسب:, :: 12:36 ::  نويسنده : alejandro calvo       

مردها نامردترین موجوداتند !

تا زمانی عشق می ورزند که بدانند زن اسیر آنها نشده 

و هنگامی که قلب زن را تسخیر کردند با تمام مردانگی ناجوانمردی می کنند .

دکتر علی شریعتی



خیلی باحاله نبینی از دست دادی در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


1 آذر 1391برچسب:, :: 12:36 ::  نويسنده : alejandro calvo       
یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور یا بی پول ترن که بهشون میگم گدا گشنه

یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خایه مال یا کمتر کار میکنن  که بهشون میگم خایه مال

یا از من سرسخت ترن  که بهشون میگم کله خر یا  بی خیال ترن که بهشون میگم ببو

یا از من هوشیارترن که بهشون میگم فضول یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو

یا از منخایه مال ترن که بهشون میگم کس خل یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی خایه

یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم چس خور

یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی

یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق

خدا رو شکر که بقیه ی ایرانیا مثل من فکر نمیکنن والا معلوم نیست مملکتمون به چه روزی می افتاد !


یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:45 ::  نويسنده : alejandro calvo       

  امام حسين (ع )
حـضـرت سـيّدالشهدا، حسين بن على (ع )، نوه دخترى پيامبر اكرم (ص ) و امام سوم شيعيان اسـت . مـادرش فـاطـمـه زهـرا(س ) اسـت كـه او را در روز سـوّم شـعـبـان سـال سـوم و بـه روايـتـى سـوم يـا پـنـجـم مـاه شـعـبـان سـال چـهـارم هـجـرى در مـديـنـه مـنـوّره بـه دنـيـا آورد. هـنـگـامـى كـه نـوزاد را نـزد رسول خدا(ص ) بردند، از ديدارش شادمان گرديد و در گوش راست وى اذان و در گوش چپ او اقامه گفت . 
بـرخـى روايـت هـاى مـربـوط بـه نـامـگـذارى آن حـضـرت حـاكى از آن است كه نام حسين را جبرئيل از سوى خداوند آورد. 
روز هـفـتـم نـوزاد، آيـيـن عـقـيـقـه بـه جاى آورده قوچى را سر بريدند؛ و پيامبر(ص ) به دخـتـرش فـرمـود كـه بـراى حـسـيـن نـيـز ـ هـمـانـند حسن ـ به وزن موى سرش نقره صدقه دهد. 
امام حسين با برادرش امام حسن (ع ) تفاوت سنّى اندكى داشت . از همين رو خاطره ها و سـخـنـان بـه جـاى مـانـده از پـيـامبر(ص ) درباره هر دو برادر يكى است . در روايتى از ايـشـان چـنين نقل شده است : ((هر كس حسن و حسين را دوست بدارد، من او را دوست مى دارم و هر كـه را مـن دوست بدارم ، خداوند دوستش مى دارد و هر كس را خداى دوستش ‍ بدارد، به بهشت مـى بـرد؛ و هـر كـس آن دو را دشمن بدارد، من او را دشمن مى دارم و هر كه را من دشمن بدارم خدايش دشمن مى دارد و خداوند هر كس را دشمن بدارد، به جهنّم مى برد.)) 
آن حـضـرت در جـاى ديـگـر فـرمـوده اسـت : ((ايـن دو فـرزنـدم ، دو دسـتـه گل من از اين دنيايند.)) 
مـحمد بن عبداللّه به نقل از ابن ابى نُعم گويد: نزد پسر عمر بودم كه مردى آمد و از او دربـاره حـكـم خـون پـشـه سـؤ ال كـرد. او پـرسـيـد: اهـل كـجـايـى ؟ گـفـت : اهـل عـراق . گفت : [اين ] مرد را ببينيد كه از من درباره خون پشه مى پرسد؛ و حال آن كه پسر رسول خدا(ص ) را كشته اند! من از آن حضرت شنيدم كه فرمود: اين دو (حسن و حسين ) دسته گل هاى من از اين دنيايند. 
پـيـامـبـر خـدا در جـاى ديـگـر از دو نـوه اش بـه عنوان سرور جوانان بهشت ياد كرده است . حـذيـفـه از آن حـضرت نقل مى كند كه فرمود: اين فرشته اى كه پيش از امشب فرود نيامده اسـت ، از خـداونـد اجـازه خواسته است بر من سلام كند و مژده دهد كه فاطمه سرور بانوان اهل بهشت و حسن و حسين ، سرور جوانان بهشت اند. 
از ويـژگـى هـاى امـام حـسـيـن (ع ) شـبـاهـت وى بـه رسول خدا است . عاصم به نقل از پدرش ‍ گويد: پيامبر خدا را در خواب ديدم و خوابم را بـراى ابـن عـبـاس بـاز گـفـتـم . پـرسيد: آيا هنگام ديدنش ، حسين بن على (ع ) را به ياد آوردى ؟ گـفـتـم : آرى بـه خدا، ديدنِ افتادگى شانه هاى پيامبر مرا به ياد حسين انداخت . ابن عباس گفت : ما او را به رسول خدا تشبيه مى كرديم . 
حـسـيـن (ع ) در سـال 61 هـجـرى بـه شـهـادت رسـيـد. سـن مـبـاركـش ((آن هـنـگـام 56 سـال و پـنـج مـاه و پـنـج روز بـود. شـش سـال يـا هـفـت سـال و چـنـد مـاه از ايـن دوران را بـا جـدّش رسـول خـدا(ص )، 37 سـال را بـا پـدرش ، عـلى (ع )، و 47 سـال را بـا بـرادرش حـسـن (ع ) زيـسـت ؛ و ده سال پس از وى ـ كه دوران امامت وى است ـ به شهادت رسيد. 
كنيه آن حضرت ، اباعبداللّه بود و از القاب مباركش ، الرَّشيد، الوَفىّ، الطّيِّب ، السّيد الزّكـى ، المـبـارك ، التـّابع لمرضاة اللّه ، الدّليل على ذات اللّه والسِّبط را مى توان نـام بـرد. سـيـّد شباب اهل الجنه و سبط، دو لقبى بود كه پيامبر خدا(ص ) به ايشان عطا فرمود. 
امام حسين (ع ) شش پسر و سه دختر داشت : 1ـ على اكبر، كه در كربلا به شهادت رسيد و مـادرش ليـلى دخـتـر ابـومـرة بـن مـسـعـود ثـقـفـى بـود. 2ـ على اوسط 3ـ على اصغر، زين العـابـديـن كـه مـادرش ((شـاه زنان )) دختر يزدگرد، پادشاه ايران بود. به اعتقاد شيخ مـفـيـد زيـن العابدين از على اكبر بزرگ تر بود، ولى روايت نخست مشهورتر است . بلاذرى ، نام مادر زين العابدين (ع ) را سلافه ذكر كرده است . 4ـ محمّد 5ـ جـعـفـر كـه در زمـان حـيـات پـدر درگـذشـت . 6ـ آخـرين پسرش عبداللّه نام داشت كه در شيرخوارگى در كربلا تير بر گلويش زدند و شهيدش كردند. دختران آن حضرت سكينه ، فاطمه و زينب بودند. 
تـنـهـا پـسـرى كـه پـس از واقـعـه كـربلا از حسين (ع ) زنده ماند، زين العابدين بود كه نسل آن حضرت به وسيله وى امتداد يافت . 
فضايل اخلاقى
حـسـيـن (ع ) مـظـهـر كـمـالات انـسـانى و اُسوه اخلاق اسلامى بود، و سخاوت ، جوانمردى و گـذشـت ، شـجـاعت و ستيز با ستم و ستمگرى از بارزترين ويژگى هاى آن حضرت به شمار مى آيد. در اينجا به نمونه هايى از فضايل آن حضرت اشاره مى گردد.
اسامة بن زيد در آستانه ديده فرو بستن از جهان بود. امام حسين (ع ) به ديدارش رفت و او را انـدوهـناك ديد. چون سبب اندوهش را پرسيد. گفت كه شصت هزار درهم وام دارد و از آن مى ترسد كه پيش از اداى آن از دنيا برود. حضرت فرمود: من پيش از مردنت آن را مى پردازم و چنين كرد. 
مـردى بـاديـه نـشـيـن نـزد امـام (ع ) آمـد و گـفـت : ديـه اى كـامـل بـه گـردن دارم و از پـرداخـتـنـش ‍ نـاتـوانـم . بـا خـود گـفـتـم ، ايـن مـال را از گـرامـى تـريـن مـردمـان بـخـواهـم و كسى را گرامى تر از خاندان پيامبر(ص ) نـيـافـتم . حضرت فرمود: اى برادر عرب ، از تو سه پرسش دارم ، اگر يكى را پاسخ گـفتى يك سوم ، اگر دو تا را پاسخ گفتى دو سوم و اگر هر سه را پاسخ گفتى همه مـال را بـه تـو خـواهـم داد. مـرد گـفـت : آيـا مردى دانشمند و شريف چون شما از من بپرسد؟ فـرمـود: آرى . از جـدّم رسـول خـدا(ص ) شـنـيـدم كـه فرمود: نيكى بايد به اندازه معرفت بـاشـد. گـفـت : آنـچـه مـى خـواهـى بـپـرس كه اگر هم ندانستم از شما مى آموزم . فرمود: بـرتـرين اعمال كدام است ؟ گفت : ايمان به خداوند. فرمود: راه نجات از هلاكت كدام است ؟ گـفـت : اعـتـماد به خداوند. فرمود: زينت مرد به چيست ؟ گفت : دانش آميخته به بردبارى . فرمود: اگر اين را نداشت ؟ گفت : مال همراه جوانمردى . فرمود: اگر نداشته باشد؟ گفت : تهيدستى همراه شكيبايى . فرمود: اگر اين را نداشت ؟ گفت : سزاوار آن است كه صاعقه اى از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند. حسين (ع ) خنديد و كيسه اى هزاردينارى را نزد او انـداخـت . انـگـشترى خويش را كه نگين آن دويست درهم مى ارزيد نيز به او داد و فرمود: اى مـرد، با اين طلا دين خويش را بپرداز و انگشترى را خرج خود كن . اعرابى آن را گرفت و گفت : خداى بهتر داند كه رسالت خويش را كجا بنهد. 
مـردى از انصار براى عرض حاجت نزد امام (ع ) آمد. حضرت فرمود: اى برادر انصارى با پرسش ، آبروى خويش را مريز، نياز خويش را در نامه اى بنويس و نزد من بياور كه إ ن شـاءاللّه بـرآورده خـواهـد شـد. او نـوشـت : يـا ابـاعـبداللّه ، به فلان كس پانصد دينار بـدهكارم . از او بخواه كه مدّتى مرا مهلت دهد. امام (ع ) پس از خواندن نامه به خانه رفت و كيسه اى با هزار دينار آورد و فرمود: پانصد دينار را به وام خويش ده و پانصد دينار ديـگـر را خـرج زنـدگـى ات كـن و حـاجـت مـخـواه مـگـر از سـه كـس : ديـنـدار، جـوانـمـرد و اصـيـل ؛ چـرا كـه ديـنـدار نـگـاهـبـان ديـن خـويـش اسـت . جـوانمرد از جوانمردى شرم دارد و اصـيـل مـى دانـد كـه تـو بـا حاجت خواستن ، آبروى خويش را مى ريزى و او به خاطر حفظ آبرويت ، نياز تو را برآورده مى سازد. 
نـقـل شده است كه در روز عاشورا بر دوش آن حضرت نشانى ديدند. چون از امام سجاد(ع ) در ايـن بـاره پرسيدند، گفت : آن جاى كيسه هاى فراوانى بود كه به خانه بيوه زنان ، يتيمان ، و بينوايان مى برد. 
روزى بر چند بينوا گذشت كه بر عبايى نشسته نان خشك مى خوردند. بر آنان سلام كرد و چـون حـضـرت را دعـوت بـه خوردن كردند، كنار آنان نشست و فرمود: اگر صدقه نمى بـود بـا شـمـا مـى خـوردم . سـپس آنها را به خانه خويش برد و غذا داد و جامه پوشاند و فرمود به هر كدام چند درهم نيز بدهند. 
روزى از غـلامى ، كارى در خور كيفر سر زد. حضرت فرمان به تنبيه اش داد. غلام گفت : سرورم ((وَالْكاظِمينَ الْغَيْظ)) (و فروخورندگان خشم ). فرمود: رهايش كنيد. گفت : سرورم ، ((والعـافـيـنَ عـَنِ النّاس )) (و آنان كه از مردم درمى گذرند). فرمود: از تو درگذشتم . گـفـت : سرورم ، ((وَاللّهُ يُحِبُّ المُحْسِنينَ)). فرمود: تو به خاطر خداوند آزادى و آنچه را كه مى خواستم به تو ببخشم دو برابر كردم . 
فصاحت و بلاغت
حسين بن على (ع ) سخنورى توانا بود. او در خانه وحى كه فرشتگان آسمان و پيشاپيش آنان پيام آور وحى در آمد و شد بودند پرورده شد. روزى كه ديده به جهان گشود نخستين سـخـن را از زبـان رسـول خدا(ص ) شنيد كه در گوش وى اذان گفت . آموزگار او مادرش ، فـاطـمـه دخـتر پيامبر(ص )، بود. استادش ، على بن ابى طالب ، پدر بزرگوارش بود كه گوى سخنورى را از جهانيان ربوده است .
از حـضـرت سـيـدالشـهدا(ع ) سخنان حكمت آميز بسيارى به يادگار مانده است . زيباترين بـخـش گفته هاى وى سخنانى است كه در حماسه باشكوه عاشورا بيان فرموده است ؛ و ما در اينجا تنها به نقل يكى از خطابه هاى آن حضرت بسنده مى كنيم .
بامداد روز عاشورا، حضرت در برابر انبوه سپاه دشمن ايستاد و چنين فرمود:
اَلْحـَمـْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ الدُّنيا فَجَعَلَها دارَ فَناءٍ وَزَوالٍ، مُتَصَرِّفَةً بِاءَهْلِها حالا بَعْدَ حالٍ، فـَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ وَالشَّقِىُّ مَنْ فَتِنَتْهُ، فَلا تَغُرَّنَّكُمْ هذِهِ الدُّنْيا، فَإِنَّها تَقْطَعُ رَجاءَ مـَنْ رَكـَنَ إِلَيـْها وَتُخَيِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمِعَ فيها وَاءَراكُمْ قَدْ اِجْتَمَعْتُمْ عَلى اءَمْرٍ قَدْ اءَسْخَطْتُمُ اللّهَ فـيـهِ عـَلَيـْكُمْ. فاءَعْرَضَ بِوَجْهِهِ الْكَريمِ عَنْكُمْ وَاءَحَلَّ بِكُمْ نِقْمَتَهُ وَجَنَّبَكُمْ رَحْمَتَهُ فـَنـِعـْمَ الرَّبُّ رَبُّنـا وَبـِئْسَ الْعَبْدُ اءَنْتُمْ، اءَقْرَرْتُمْ بِالطّاعَةِ وَآمَنْتُمْ بِالرَّسُولِ مُحَمَّدٍ ـ صـَلىَّ اللّهُ عـَلَيْهِ وَآلِهِ ـ ثُمَّ إ نَّكُمْ زَحَفْتُمْ إِلى ذُرِّيَّتِهِ وَتُريدُونَ قَتْلَهُمْ، لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عـَلَيـْكـُمُ الشَّيـْطانُ فَاءَنْساكُمْ ذِكْرَ اللّهِ الْعَظيمِ. فَتَبّا لَكُمْ وَما تُرِيدُونَ، إ نّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، هؤُلاءِ قَوْمٌ كَفَرُوا بَعْدَ إ يمانِهِمْ فَبُعْدا لِلْقَوْمِ الظّالِمينَ)). 
سـپـاس خـداى را كـه دنـيـا را آفـريـد و آن را سراى نيستى و نابودى قرار داد. دنيا هر دم سـاكـنـانش را ديگرگون سازد. فريب خورده كسى است كه دنيا بفريبدش و بدبخت كسى اسـت كه دنيا گمراهش ‍ سازد. مبادا فريب دنيا را بخوريد! زيرا كه دنيا از اعتمادكنندگانِ به خود مى بُرد و هر كس را كه در آن طمع بندد نوميد مى سازد.
مى بينم بر كارى گرد آمده ايد كه خداى را بر خود به خشم آورده ايد و آن كريمِ مهربان ، روى از شـمـا بـرتـافـتـه بـه عذاب خويش گرفتارتان ساخته است و از رحمت خود دور گردانيده است . پروردگار ما چه خوب پروردگارى است و شما چه بد بندگانى هستيد. شـمـا پـذيـرفـتـيد كه خداى را فرمان ببريد و به پيامبر خدا، محمد(ص )، ايمان آورديد، ولى ايـنـك بـه جنگ فرزندانش آمده ايد و آهنگ كشتن آنان داريد. به راستى كه شيطان بر شـمـا چـيـره گـشته و ذكر خداى بزرگ را از يادتان برده است . مرگ بر شما و آنچه مى خـواهـيـد. مـا از خـداييم و به سوى او باز مى گرديم . اينان مردمى هستند كه پس از ايمان به كفر گرويدند. نابود باد ستمكاران !
شجاعت
حـسـيـن بـن عـلى (ع ) گـوى شـجـاعـت را از هـمـه دليـران جـهان ربود و آنان را به بوته فـرامـوشى افكند. آن حضرت با شمار اندك يارانش در برابر انبوه سپاه يزيد ايستاد و پـس ‍ از حتمى شدن جنگ ، كوچك ترين ترديدى در مبارزه با دشمن به خود راه نداد. با آن كـه بـه شـهـادت خـود و يـارانـش يـقـيـن داشـت ، بـا اقـتـدار كـامـل نـيـروهـاى زيـر فـرمـانـش را سـازمـان داد و بـا كمال جوانمردى پذيراى نبرد شد.
يـاران و جـوانـان او در بـرابـر ديدگانش به خون غلتيدند، ولى انديشه تسليم هرگز به او راه نيافت . هنگامى كه نوبت رزم خود وى رسيد، چونان شير ژيان به دشمن حمله مى آورد، صفوفشان را مى شكافت و از كشته ها پشته مى ساخت .
هـمـه ابـزار جنگى خويش را به كار گرفت و اميدوارانه چنان رزمى به نمايش گذارد كه دشمن ناگزير شد از عرف نظامى بيرون رفته با شيوه هاى ناجوانمردانه بر او يورش آورد. كـسـانـى كـه بـه جـنـگ وى آمـده بـودند، نه مردم كوچه و بازار، بلكه جنگجويانى حـرفـه اى بـودنـد، ولى در بـرابـر شـجاعت و دلاورى آن حضرت به زانو درآمده اعتراف كـردند كه تا كنون كسى را چون او نديده اند كه خاندان و يارانش در برابر ديدگان او كشته شوند و او همچنان شجاعانه و با قوت قلب بجنگد.
بـر خـلاف دشـمـن كـه بـا اعـلام حـكـومـت نـظـامـى ، مـردم را بـا زور بـه جـنـگ مـى فـرسـتـاد، حـسين (ع ) يارانش را در رفتن يا ماندن آزاد گذاشت . او سپاه كوچك خويش را از عناصر زبون و دنيادوست پاكسازى كرد و تنها مردانى آزاده و از جان گذشته افتخار حضور در صف يارانش را يافتند. اين بود كه دشمن ، نه از حسين ضعفى ديد و نه از يارانش .
پـس از آن كـه سـپـاهـيـان دشـمن گرد او حلقه زده با هر آنچه در دست داشتند بر وى هجوم آوردند، باز هم جانانه دفاع مى كرد و به مهاجمان اجازه نزديك شدن به خود را نمى داد. آرى ، به گواهى زخم هاى فراوان تن حسين (ع )، فرزند على (ع ) تا واپسين لحـظـه هـاى زنـدگـى چـونـان كـوه اسـتـوار در بـرابـر سـيـل سـپـاه دشـمـن ايـسـتـادگـى كـرد تـا بـه فـيـض ‍ عـظـيـم شـهـادت نايل آمد.
آزادگى
از بارزترين ويژگى هاى شخصيتى حسين بن على (ع ) آزادگى و رادمردى است . حسين (ع ) تـن بـه ذلت نـداد، زيـر بـار سـتـم نـرفت و در برابر زورمداران مردانه تا پاى جان ايـسـتـاد. پـس از روى كـار آمـدن يزيد احساس كرد كه ارزش هاى اسلامى و انسانى رو به نـابـودى اسـت و دريـافت كه هرگاه بوزينه باز و شرابخوار و هوسرانى چونان يزيد بـر مـنـبـر اسـلام بـالا رود چـراغ دين و ديندارى بى فروغ مى شود، از اين رو در نخستين واكنش ‍ نسبت به اعلام بيعت مردم با يزيد، با اشاره به همين نكته اساسى به مروان حكم فـرمـود: هرگاه زمام امور جامعه اسلامى به دست كسى چون يزيد بيفتد، فاتحه اسلام را بـايـد خـوانـد. بـه بـرادرش محمّد حنفيّه نيز، كه وى را دعوت به مسالمت مى كرد، فرمود: چـنـانـچـه در هـمه جهان هيچ پناهگاهى نيابد، باز هم زير بار بيعت با يزيد نخواهد رفت . 
حـسـيـن كـه در خـاندان وحى تربيت يافته بود، هرگز نمى توانست براى حفظ مصالح و مـنـافع شخصى خود، شاهد پامال شدن هدف هاى رسالت باشد؛ چنان كه فرموده است : ما خـانـدان پـيامبر و كان رسالت و محل آمد و شد فرشتگانيم . خداوند با ما آغاز كرد و با ما به پايان برد. كسى چون من با يزيد، اين مرد فاسق و مى گسارى كه به ناحق خون مى ريزد، بيعت نمى كند. 
در جـريـان قيام و نهضت نيز شاءن آزادمردى خويش را پاس مى داشت . هنگام حركت از مدينه به مكه به وى پيشنهاد شد كه او نيز مانند پسر زبير بيراهه را در پيش گيرد، ولى آن حـضـرت فـرمـود: بـه خـدا سـوگـنـد از ايـن راه بـيرون نمى روم تا آن كه خداوند هر چه بـخـواهـد مـقـدر سـازد. روزى هم كه حُرّ راه را بر او بست و گفت كه به خاطر خدا جانش را حفظ كند كه اگر بجنگند يكجا كشته مى شوند، فرمود: آيا مرا از مرگ مى ترسانى ؟ مى پندارى كه با كشتن من آسوده خاطر مى شويد؟ منطق من ، منطق آن برادر اوسى است كه قصد يارى پيامبر(ص ) را داشت ولى پسرعمويش او را از مرگ بيم مى داد و او در پاسخ گفت :
من مى روم ، زيرا تا هنگامى كه نيت جوانمرد حق باشد و در راه اسلام بجنگد، مرگ برايش ننگ نيست ؛
من جان خويش را تقديم مى كنم و خواهان بقاى آن نيستم . تا آن كه دو سپاه كوچك و بزرگ به ميدان كارزار درآيند؛
اگر زنده بمانم پشيمان نيستم و اگر كشته شدم نكوهشم نكنند؛ مرد را پستى همين بس كه زنده باشد ولى فرمان زور ببرد!
دشـمـن سپاهى بزرگ داشت و گروه كوچك ياران حسين در برابر آنان اندك مى نمود، ولى فـرزنـد عـلى آن گـروه انبوه را هماورد خويش نمى ديد، چرا كه مردمانى پست و فرومايه بـودنـد و بـراى ارزش هـاى والاى انـسـانـى هـيـچ گـونـه حـرمـتـى قايل نبودند. اين بود كه با مشاهده رفتار ناجوانمردانه آنان برآشفت و فرمود:
((اِنْ لَمْ يـَكـُنْ لَكـُمْ ديـنٌ وَكـُنـْتـُمْ لا تـَخـافـُونَ الْمـَعـادَ فـَكـُونـُوا اءَحـْرارا فـِى دُنْياكُمْ...)) 
اگر دين نداريد و از رستخيز نمى هراسيد در دنيايتان آزاده باشيد...
در دوران صلح
حضرت امام حسن (ع ) به مقتضاى شرايط سياسى ، اجتماعى و نظامى روزگار خويش ، بر اسـاس پـيمانى كه تاءمين كننده خواسته هاى وى بود، دست از جنگ كشيد و با معاويه بيعت كـرد. ولى عناصر تندرو، هر چند با نيات خيرخواهانه ، به اين صلح راضى نـبـودند و ضمن مخالفت با امام حسن (ع )، از امام حسين (ع ) نيز تقاضاى نديده گرفتن آن را مى كردند. امام (ع ) ضمن ابراز مخالفت با اين گونه پيشنهادها عنوان مى فرمود كه ما بـيـعت كرده ايم و راهى براى شكستن بيعت نيست ؛ و ديگر اين كه امام حسن منصب امامت دارد و مخالفت با او جايز نيست . 
پـس از شـهـادت امـام حـسـن (ع ) نـيـز، تـا مـعـاويـه زنـده بـود، بـه دليـل دسـت بـيعتى كه با وى داده بود، حاضر به قيام نشد. آن حضرت در پاسخ كسانى كه به وى پيشنهاد قيام مى دادند عنوان مى كرد كه چون با معاويه صلح و بيعت كرده ايم تا پايان زندگى اش بايد منتظر ماند. 
بـر اسـاس پـيـمـان صـلح مـيان امام حسن و معاويه ، وى حق تعيين جانشين نداشت ؛ تا آن كه مـغـيـرة بـن شـعـبـه ـ كـه در آستانه عزل از واليگرى كوفه قرار داشت ـ نزد مـعـاويه آمد و به وى پيشنهاد كرد كه يزيد را به جانشينى خويش برگزيند. معاويه در عملى بودن اين مهم ترديد داشت . ولى مغيره عنوان كرد كه از مردم كوفه خودش و از مردم بصره زياد بيعت مى گيرد؛ و پس از آن دو شهر، مخالفى باقى نخواهد ماند. 
از آن پـس مـعـاويـه در صـدد بـود تـا بـه هـر شـكـل مـمـكن براى يزيد بيعت بگيرد؛ چون سـرسـخـت ترين مخالفانش در حجاز بودند، به كارگزار خود در مدينه فرمان داد تا از حـسـيـن بـن عـلى (ع ) و چـنـد تن ديگر از سرشناسان شهر بيعت بگيرد. پس از بى نتيجه مـانـدن ايـن تـلاش ، او خـود عـازم مـديـنه و مكه گشت و موضوع را با مردم و اشخاص مورد نـظـرش در مـيـان نـهـاد. ولى كـوشـش او در ايـن وهـله سودى نبخشيد و او ناگزير به شام بازگشت . 
پـس از مرگ معاويه نخستين اقدام سياسى يزيد گرفتن بيعت ، به ويژه از امام حسين (ع ) بـود. ولى حـضـرت حـاضـر بـه بيعت نشد و بر ضد او آماده قيام گشت . والى مدينه به تـوصـيه يزيد امام را زير فشار قرار داد؛ و او زادگاهش ، مدينه ، را به مقصد مكّه مكرّمه ترك گفت . 
مـردم كـوفه با آگاهى از آمدن ايشان به حجاز، نامه هاى فراوانى فرستاده براى رفتن بـه شـهـر خـود از وى دعـوت بـه عمل آوردند. آنان در نامه هاى خود چنين عنوان كردند؛ ((ما امـروز امـامـى نـداريـم ، شـمـا نزد ما بياييد. باشد كه خداوند به وسيله شما ما را بر حق گرد آورد)). امام (ع ) نيز بر آن شد تا تقاضاى آنان را بپذيرد.
در اين هنگام شمارى از عناصر برجسته حاضر در مكه در صدد برآمدند تا حسين (ع ) را از اين كار باز دارند. از آن جمله ابن عباس در چندين نوبت گفت وگوى با ايشان عنوان كرد كه اگر كوفيان حاكم خويش را كشته و اداره امور شهر را به دست گرفته اند و دشـمـنـان خـود را بيرون رانده اند، نزد آنان رو. ولى اگر حاكمشان بر سر كار است و كـارگـزارانش از مردم خراج و ماليات مى گيرند، بدان كه تو را به جنگ و پيكار دعوت كـرده انـد. وى همچنين عنوان كرد كه اگر ناگزير بايد مكه را ترك بگويد، از رفتن به كوفه چشم بپوشد و راه سرزمين يمن را در پيش گيرد. 
ديـگـر عبداللّه بن زبير بود كه اصرار داشت امام (ع ) با توجه به موقعيتى كه در حجاز دارد در همان مكّه بماند و مردم از او فرمانبردارى خواهند كرد. گرچه طبق روايت هـاى تـاريـخـى موضع وى جاى ترديد است و اين سخنان را از باب تعارف منافقانه بر زبان مى آورد. 
بـه راسـتى با آن كه برخى از اين پيشنهادها خيرخواهانه و منطقى مى نمود، چرا حسين بن عـلى (ع ) از پـذيرش آنها خوددارى ورزيد؟ به نظر مى رسد كه راز اين مطلب در تفاوت مـيـان نـگـرش و مـحاسبه هاى امام و ديگران نهفته باشد. آنان از ديدگاه سياسى و نظامى بـه قـضـيـّه مـى نـگـريـسـتـنـد و در نـتيجه پيروزى امام بر بنى اميه و موفقيّت ايشان را مـحـال مـى ديـدنـد. ولى امـام حـسـيـن (ع ) بـا تـوجه به اخبارى كه از پدر و جدّش درباره شهادت وى نقل شده بود، گويا در پى ماءموريتى مى رفت كه حكم آن را پيامبر خدا(ص ) صـادر كـرده بود. روايت هاى چندى وجود دارد كه كشته شدن حسين بن على (ع ) به دست بنى اميه را پيش بينى كرده اند؛ و حسين (ع ) كه تسليم قضاى الهى بود، بايد اين ماءموريت را به هر قيمتى به انجام مى رساند.
اهداف امام حسين (ع ) از قيام
امـا دربـاره ايـن كـه امـام (ع ) از ايـن مـاءمـوريـت چـه اهـدافـى را دنـبـال مـى كـرد؟ بـا تـوجـه بـه اخـبـار رسـيـده از رسـول خـدا(ص )، تـصـريـحات خود آن حضرت در نامه ها و خطابه هايشان ، روند قيام و دستاوردهاى آن ، به موارد زير مى توان اشاره كرد:
1ـ امر به معروف و نهى از منكر: يكى از بارزترين هدف هاى قيام حسين ، امر به معروف و نهى از منكر است . آن حضرت در وصيت نامه اى كه به برادرش ، محمّد حنفيّه ، نوشت ، به روشنى بر آن تصريح فرمود. هنگام عزيمت از مدينه ، امام (ع ) در گفت وگويى طولانى بـا بـرادرش ، جـوانـب گـوناگون قيام خويش را به بحث گذاشت و پس از انجام سفارش هاى لازم ، قلم و دوات خواست و به عنوان وصيّت نامه خطاب به محمد چنين نوشت :
بسم اللّه الرحمن الرحيم
اين وصيت حسين بن على بن ابى طالب به برادرش ، محمد بن على ، مشهور به حنفيّه است . حسين بن على گواهى مى دهد كه خدايى جز خداى يكتاى بى شريك نيست ؛ و اين كه محمّد بنده و فرستاده او است ؛ كه حق را از جانب حق آورد. بهشت حق است ، دوزخ حق است و رستخيز ـ بـى هـيچ ترديدى ـ خواهد رسيد؛ و خداوند آنان را كه در گورند بيرون آورد. من از روى هـوس و سـركـشـى و تـبهكارى و ستمگرى قيام نكردم ، من به پاخاستم تا امّت جدّ خويش ـ مـحمّد(ص ) ـ را به سامان آورم . مى خواهم به نيكى فرمان دهم و از بدى باز دارم و روش جـدّم ، مـحـمـّد(ص ) و روش پـدرم ، عـلى (ع )، را در پـيـش ‍ گـيـرم . هـر كـس بـا قـبول حق مرا پذيرفت ، خداوند به حق نزديكتر است ؛ و هركس دعوتم را نپذيرفت ، صبر مى كنم تا خداوند ميان من و اين مردم داورى كند كه او بهترين داوران است ... .
2 ـ شـهادت طلبى : حسين (ع ) بارها خبر شهادت خويش را از زبان پيامبر خدا(ص ) شنيده بـود. بـنـابـرايـن طبيعى بود كه در راه تحقق آن نيز گام بردارد؛ و در زندگى راهى را برگزيند كه فرجامش شهادت در راه خدا باشد.
نـقـل اسـت كـه پـس از دو سـاله شـدن امـام (ع )، رسـول خـدا(ص ) بـه سـفـر رفـت . در طول راه در نقطه اى ايستاد. كلمه استرجاع بر زبان راند و چشمانش اشكبار شد. چون سبب راپـرسـيـدنـد. فـرمـود: ايـنـك جـبـرئيـل آمـد و مـرا از زمـيـن بـر سـاحل فرات خبر داد كه فرزندم حسين ، پسر فاطمه ، در آن جا كشته مى شود. گفتند: يا رسول اللّه ، كه او را مى كشد؟ فرمود: مردى به نام يزيد كه خداوند در او مباركى قرار مـدهـاد. گويى كه بر محل عزيمتش مى نگرم و مدفن اش را در آن جا مى بينم ، در حالى كه سرش هديه داده شده است . به خدا سوگند، هر كس به سر فرزندم حسين بنگرد و شادى كند، خداوند دل و زبانش را دوگانه سازد.
آنـگـاه پـيـامبر(ص ) از سفر بازگشت و منبر رفت و در حالى كه حسن و حسين بر زانوى او نـشـسـتـه بـودند، براى مردم خطبه خواند. چون از خطبه فراغت يافت ، دست راستش را بر سـر حـسـيـن نـهـاد و سـر را بـه آسـمـان بلند كرد و چنين دعا كرد: پروردگارا، من ، محمّد، پـيـامـبـر تـوام ؛ و ايـن دو پـاكـيـزگـان ، خـانـدان و فـرزنـدان و نـسـل بـرگـزيـده مـن انـد، كـه از خـود مـيـان امـّتـم بـه يـادگار مى گذارم . پروردگارا جـبـرئيـل بـه مـن خـبـر داده اسـت كـه ايـن فـرزنـدم كـشـتـه و [بدنش ] رها مى شود. خداوندا قـتـل او را بـر مـن مبارك گردان و او را از شهيدان بزرگ قرار بده ، همانا تو بر هر كار توانايى . پروردگارا در آن كس كه او را مى كشد و وامى گذارد، مباركى قرار مده .
راوى گـويـد در ايـن هـنـگـام فـريـاد گـريـه مـردم بـلنـد شـد و رسول خدا(ص ) فرمود: آيا مى گرييد و يارى اش نمى كنيد؛ پروردگارا تو خود يار و ياورش باش . 
در روايت ديگرى از رسول خدا(ص ) نقل شده است كه خطاب به حسين (ع ) فرمود: ((تو را در بهشت مرتبه اى است ، كه جز با شهادت به آن نرسى .)) 
مـفـهـوم ايـن روايـت هـا نـه بـه مـعـنـاى آن اسـت كـه امـام (ع ) از انـجـام قـيـام تـنـهـا در پـى قـتـل خـويـش بـود، بـلكـه آن حـضـرت از دنـبـال كـردن هـدفـى كـه فـرجـام آن قتل ايشان باشد، با آغوش باز استقبال كرد.
3ـ ايفاى نقش رهبرى : چنان كه پيش از اين گذشت ، امام حسين (ع ) در دوران امامت برادرش ، حـسـن (ع )، بـه تقاضاهاى مكرّر كوفيان مبنى بر قيام بر ضد معاويه پاسخ مثبت نداد؛ و بـه دليـل وجـود پـيـمـان تـرك مـخـاصـمـه ، مـوضـوع را بـه مـرگ مـعـاويـه مـوكول كرد. پس از مرگ وى ، كوفيان باز هم تقاضايشان را تكرار كردند. اين بار امام حـسـيـن (ع ) ـ چنان كه خود بارها اشاره فرموده است ـ به درخواست مردم كوفه پاسخ مثبت داد و به منظور ايفاى نقش رهبرى خويش عازم آن شهر گرديد.
4ـ مبارزه با بيدادگرى : اگر وسعت بيدادگرى بنى اميّه و نيز شدّت انحراف آحاد جامعه زيـر سـلطـه شان از ارزش ها و موازين دينى در نظر گرفته شود، ستم ستيزى را بايد مـهم ترين جنبه قيام حسينى شمرد. امام (ع ) پس از رويارويى با طلايه داران سپاه اموى ، در نامه اى خطاب به چند تن از بزرگان كوفه ، در اين باره چنين فرموده است :
به نام خداوند بخشنده مهربان . از حسين بن على به سليمان بن صرد و مسيّب بن نجبه و رفـاعـة بـن شـداد و عـبـداللّه بـن وال و جـمـاعـت مـؤ مـنـان . امـا بعد، شما خوب مى دانيد كه رسـول خـدا(ص ) در حـيات خود فرمود: هر كس فرمانرواى ستمگرى را ببيند كه حرام هاى خدا را حلال مى شمرد، پيمان خدا را مى شكند، با سنّت پيامبر خدا(ص ) مخالفت مى ورزد و در مـيـان بـندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار مى كند، و او با گفتار و كردار خود بر او نشورد، خدا را سزد كه وى را در جايگاه آن ستمگر قرار دهد.
شـمـا مـى دانـيد كه اين مردم پيرو شيطان شده از پيروى خداى رحمان سر برتافته اند، فـسـاد را آشـكـار سـاخـتـه و حـدود و احـكـام الهـى را تـعـطـيـل كـرده انـد، امـوال عـمـومـى را بـه خـود اخـتـصـاص داده انـد، حـرام خـدا را حـلال و حـلال او را حـرام كـرده انـد؛ و [مـى دانـيـد كـه ] مـن بـه سـبـب قـرابـت بـا رسول خدا(ص ) براى قيام بر ضدّ آنان از همه سزاوارترم .
نامه هاى شما به من رسيد و فرستادگانتان يكى پس از ديگرى نزد من آمدند؛ و گفته ايد كه بيعت كرده ايد و مرا تنها نخواهيد گذاشت . اينك اگر در بيعت خود وفاداريد، به بهره (ى دنـيـوى ) و هدايت (دينى ) خويش دست يافته ايد و من و خاندان و فرزندانم ، با شما و خاندان و فرزندانتان خواهيم بود؛ و من الگوى هدايت شمايم .
اگـر چـنين نكنيد و پيمان خود را بشكنيد و از بيعت بيرون رويد، به جانم سوگند كه اين رويه شما براى ما ناشناخته نيست .
شما با پدر، برادر و پسر عموى من نيز چنين كرديد. فريب خورده آن است كه فريب شما را بـخـورد. شـما در حقّ خويش به خطا رفتيد و بهره خويش را تباه ساختيد. هر كس پيمان بـشـكـنـد بـه زيـان خـود شـكـسـتـه اسـت و خـدا مرا از شما بى نياز خواهد ساخت . والسلام )). 
حقيقت امر اين است با توجه به اوضاع و احوال حاكم بر جامعه اسلامى آن روز و شرايطى كـه بـراى امـام حـسـيـن (ع ) پـيـش آمد، قيام آن حضرت امرى اجتناب ناپذير بود. به بيان ديـگـر مـشـى يزيد در برخورد با آن حضرت ايشان را بر سر دوراهى قرار داد: زندگى ذلت بار يا مرگ با عزت ؛ و حسين (ع ) بر مبناى آموزه هاى خانوادگى ، دينى و سياسى خويش راه دوم را برگزيد و قيام كرد. چنان كه خود در روز عاشورا در اين باره فرمود:
((اءَلا واِنَّ الدَّعـيَ ابـْنَ الدَّعـي قـَدْ رَكَزَ بَيْنَ السِّلَّةِ وَالذِّلَةِ وهَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةِ! ياءَبىَ اللّهُ ذلِكَ لَنا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤ مِنُون وحُجُورٌ طابَتْ وَطَهُرَتْ وَاءنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَنُفُوسٌ اءَبِيَّةٌ مِنْ اءَنْ نُؤ ثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْكِرامِ))
آگاه باشيد كه اين زنازاده و پسر زنازاده مرا ميان دو چيز ثابت و ميخكوب كرده است ؛ با شـمـشـيـر جـنـگـيـدن و يـا تـن بـه خـوارى دادن ، چـقـدر ذلّت از مـا دور اسـت ! خـداونـد و رسول او و مؤ منان زبونى را نمى پسندند؛ و دامن هاى پاك كه ما را در خود پرورده اند؛ و سرهاى پرغرور و جان هاى استوارى كه زير بار ستم نمى روند، بر ما نمى پسندند كه فرمانبردارى فرومايگان را بر قتلگاه كريمان ترجيح دهيم .
بـيـان كـامـل فـلسـفـه قـيـام در آن شـرايـط چـنـدان آسـان نـبـود. اگـر امام (ع ) در برابر پـرسـشـگـران و مـعترضان مى فرمود كه قصد دارد جانش را فدا كند و زن و فرزندش را بـه اسـيـرى بـسپرد و از اين راه به اسلام و تشيّع جانى تازه بخشد و حيات آن را براى هميشه تضمين كند، باورش براى عموم بسيار دشوار بود.
از ايـن رو حسين (ع ) كه گويا جز كشته شدن براى خود مسيرى نمى ديد، مصلحت چنان ديد كـه آرام و قـرار نـگـيـرد و انـفعالى عمل نكند و حتى در شرايطى كه هيچ گونه اميدى به پـيـروزى نـبـود، دسـت از مـبـارزه بـرنـدارد. در شـرايـطـى كـه بـنـى امـيـه كـمـر بـه قـتـل او بـسـتـه بـودنـد، وى نـيـز قـامـت بـرافـراشـت و قـدم در راهـى نـهـاد كـه نسل آينده نپرسد، چرا حسين (ع ) به تقاضاى مردم كوفه پاسخ نداد و سوى آنان نرفت ؟ بـدون شـك اگـر امام (ع ) در مدينه و يا مكّه مى ماند و كشته مى شد، كوفيان و همين طور ديگر آحاد جامعه اين پرسش را در برابر ايشان قرار مى دادند كه چرا به خواست آن همه ياور پاسخ مثبت نداد؟
آوردگاه عشق و ايثار
پـس از گـفـت وگـوهـاى امـام حـسـين (ع ) با حرّ و فرمانى كه وى مبنى بر فرود آوردن آن حـضـرت در نـقـطـه اى بدون آب و آبادى از ابن زياد دريافت كرد، سپاه كوچك امام (ع ) در كربلا اردو زد. 
از آن سـوى عـبـيـداللّه زيـاد، عـمـر سـعـد را كـه بـا يك سپاه چهار هزار نفرى عازم دستبى بـراى جـنـگ تـرك و ديـلم بـود، مـاءمـور جـنـگ با حسين (ع ) كرد، و او در نخيله ـ نـزديـك كوفه ـ اردو زد. گروه هاى كمكى گروه گروه به او مى پيوستند. برخى گزارش ها حكايت از نارضايى نيروهاى اعزامى دارد، به طورى كه گفته شده است از هـر هزار نفر بيش از سيصد يا چهارصد نفر به مقصد نمى رسيدند. پس از اعـزام عـمـر سـعـد بـه كـربـلا نيز، عبيداللّه افراد را در گروه هاى بيست تا صد نفره از نخيله اعزام مى كرد. 
ايـن در حـالى بـود كـه تـنها اقدام امام (ع ) براى جلب نيروى كمكى ناموفق ماند. حبيب بن مـظـاهـر از حـضرت اجازه خواست كه برود و از يكى از طوايف بنى اسد، ساكن در نزديكى كـربلا، براى يارى آن حضرت دعوت كند. مردان قبيله نيز پذيرفتند و عازم پيوستن به اردوگاه حسينى گشتند. ولى سپاه عمر سعد راه را بر آنان بستند. تنها واكنش امام (ع ) در برابر اين واقعه اين بود كه فرمود: ((سپاس فراوان خداى را)). 
پـس از آن كـه دو سـپـاه رويـاروى گـشـتـند، امام (ع ) چندين نوبت با فرمانده سپاه اموى ، عـمرسعد، به گفت وگو پرداخت . متن اين گفت وگوها، از عمق فاجعه اى خبر مى دهد كه در تاريخ اسلام روى داده بود؛ و مسلمانان چنان فريفته دنيا شده بودند كه حاضر بودند ز براى رسيدن به مال و منال و پست و مقام دنيا، فرزند پيامبر خدا(ص ) را سر ببرند!!
امـام حـسـيـن (ع ) در نـخـسـتـيـن گـفـت وگوى خويش با عمرسعد از وى خواست با توجه به شـنـاخـتى كه از منزلت والاى ايشان دارد، از جنگ با او دست بردارد. ولى او عنوان كرد كه ممكن است عبيداللّه زياد خانه اش را ويران سازد. حسين (ع ) فرمود كه او خود برايش خانه مـى سـازد. عـمـر گـفـت كـه امـلاكش را مى گيرد و امام فرمود كه بهترش را به او مى دهد. گـويـا عـمـرسـعـد متقاعد شد كه از جنگ دست بردارد و در نامه اى خطاب به عبيداللّه زياد عـنـوان كـرد كه حسين (ع ) حاضر است به [حجاز] باز گردد و نيازى به درگيرى نيست . عبيداللّه نيز از اين قضيّه خشنود گشت ، ولى شمر كه نزد وى حاضر بود، هشدار دارد كه بايد تا حسين در دسترس قرار دارد كارش را يكسره كند، وگرنه چنانچه دور شود ديگر بر او دست نخواهد يافت . 
بـا ايـن پـيـشـنهاد شمر، عبيداللّه تغيير راءى داد و ضمن نامه اى خطاب به عمرسعد از او خـواسـت كـه يـا با حسين بجنگد و يا آن كه فرماندهى سپاه را به شمر واگذار كند. عمر سعد از نامه و پيغام شمر ناخشنود گرديد و او را نكوهش كرد. ولى شمر بار ديگر از او خواست كه يا با امام بجنگد و يا آن كه فرماندهى سپاه را بر عهده او نهد. عمرسعد كسى نـبـود كـه بـتـواند به آسانى از مقام كناره بگيرد و گفت كه او خود،


یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : alejandro calvo       

   

 این اسامی طبق حروف الفبا نوشته شده است .

1- ابا عبدالله ( ابو شهدا - حسین بن علی (ع) ) :

کنیه ابا عبدالله را رسول خدا (ص) از هنگام ولادت بر حضرت امام حسین نهادند .
امام حسین (ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد . رسول خدا (ص) نام این فرزند زهرا (ع) را حسین نهاد . وی مورد علاقه شدید پیامبر (ص) بود و آن حضرت درباره او می فرماید : حسین منی و انا من حسین ...

وی در آغوش پیامبر بزرگ شد . هنگام رحلت رسول خدا ، شش ساله بود . در دوران پدرش علی بن ابی طالب (ع) نیز از موقعیت بالایی برخوردار بود ، علم ، بخشش ، بزرگواری ، فصاحت ، تواضع ، دستگیری از بینوایان ، عفو ، حلم و ... از صفات برجسته این حجت الهی بود .

پس از شهادت پدرش امامت به امام حسن بن علی (ع) رسید همچون سربازی مطیع رهبر و مولای خویش و همراه برادر بود . پس از انعقاد پیمان صلح میان امام مجتبی (ع) و معاویه ، با برادرش و بقیه اهل بیت (ع) به مدینه آمدند . با شهادت امام حسن مجتبی (ع) در سال 49 یا 50 هجری بار امامت به دوش سید الشهدا قرار گرفت . با مرگ معاویه در سال 60 هجری یزید به والی مدینه نوشت که از امام حسین (ع) بیعت بگیرد . اما سید الشهدا که فساد یزید و بی لیاقتی او را می دانست ، از بیعت امتناع کرد و برای نجات اسلام از سلطه یزید که به زوال و محو دین می انجامید ، راه مبارزه را پیش گرفت . از مدینه به مکه هجرت کرد و در پی نامه نگاری های کوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت برای آمدن به کوفه ، آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و نامه هایی برای شیعیان کوفه و بصره نوشت و بادرسافت پاسخ کوفیان در بیعت شان با مسلم بن عقیل ، در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری از مکه به سوی عراق ، حرکت کرد .

پیمان شکنی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل اوضاع عراق نامطلوب ساخت و سید الشهدا که همراه خانواده ، فرزندان و یاران به سوی کوفه می رفت ، پیش از رسیدن به کوفه در سرزمین کربلا در محاصره سپاه کوفه قرار گرفت . تسلیم نیرو های یزیدی نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین مظلومانه و تشنه کام ، همراه فرزندان و اصحابش به شهادت رسید . از آن پس ، کربلا کانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگی شد و کشته شدن وی ، سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدان های خفته گردید .

2- ابراهیم بن حصین ازدی :

از شهدای کربلا و اصحاب دلاور امام حسین (ع) بود ؛ از جمله کسانی که سید الشهدا (ع) در لحظات تنهایی ، نام برخی از یاران را می برده و صدا می زده است : " و یا ابراهیم بن الحسین ... " . وی بعد از ظهر عاشورا در کنار امام حسین (ع) به شهادت رسید .

3- ابوبکر حسن بن علی :

از شهدای کربلا ، فرزند امام حسن مجتبی (ع) . مادر او ام ولد بود . از مدینه همراه عمویش امام حسین (ع) به کربلا آمد و روز عاشورا پس از شهادت قاسم بن حسن ، خدمت سید الشهدا آمد و اجازه میدان طلبید و به میدان رفت و پس از نبردی دلاورانه به شهادت رسید .

4- ابو ثمامه صائدی :

از یاران سید الشهدا و شهید نماز ، که روز عاشورا به فیض شهادت رسید . وی از چهره های سرشناس شیعه در کوفه و مردی آگاه و شجاع و اسلحه شناس بود . مسلم بن عقیل در ایام بیعت گرفتن از مردم برای نهضت حسینی ، او را مسؤول دریافت اموال و خرید اسلحه قرار داده بود . نامش عمربن عبدالله بود . پیش از شروع درگیری های کربلا خود را از کوفه به کربلا رساند و به امام پیوست .

روز عاشورا ، که یاران امام به تدریج شهید می شدند و از تعدادشان کاسته میشد و این کاهش محسوس بود ابو ثمامه هنگام ظهر خدمت امام آمد و گفت جانم به فدای تو ! چنین می بینم که دشمنان به تو نزدیک شده اند . به خدا قسم تو کشته نخواهی شد مگر اینکه من پیش از تو کشته شوم دوست دارم این خدای خود را در حالی ملاقات کنم که این نماز که وقتش نزدیک است بخوانم . امام نگاهی به بالا افکند و فرمود : نماز را به یاد آوردی ، خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد . آری ، اینک اول وقت نماز است . مهلتی از سپاه دشمن خواستند . آنگاه ابو ثمامه و جمعی دیگر ، با امام حسین (ع) نماز جماعت خواندند . وی جزء آخرین سه نفری بود که از یاران امام تا عصر عاشورا زنده مانده بودند . برخی گفته اند که در اثر جراحت های بسیار بر زمین افتاد ، خویشانش او را به دوش کشیده و از میدان به در بردند و مدتها بعد از دنیا رفت .

5- ابو عمرو نهشلی ( یا : خثعمی ) :

از شهدای کربلاست که به قولی در حمله اول و به قولی در نبرد تن به تن شهید شد . از شخصیت های کوفه و مردی متهجد و شب زنده دار بود .

6- اسلم ترکی :

یکی از شهدا کربلا . وی غلام سیدالشهدا و ترک زبان بود ، تیر انداز و کماندار و قاری قرآن و آشنا به عربی بود . وی دلاورانه جنگید و بر زمین افتاد . امام به بالین او آمد و گریست و چهره بر چهره او نهاد . اسم چشم گشود و امام حسین (ع) را بر بالین خود دید ، تبسمی کرد و جان داد .

7- امیة بن سعد طائی :

از شهدای کربلا به شمار آمده که خود را در کربلا به امام حسین (ع) رساند و روز عاشورا ، به نقلی در حمله اول شهید شد .

8- انس بن حارث کاهلی :

از شهدای کربلاست . وی از اصحاب رسول خدا (ص) ، از طائفه بنی کاهل از بنی اسد بود . پیرمردی سالخورده ، از شیعیان کوفه بود که موقعیتی والا داشت . شبانه خود را به کربلا رساند و روز عاشورا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسید .

9- بریربن خضیر همدانی :

از شهدای کربلاست . از اصحاب وفادار امام حسین (ع) و از انسان های شایسته و پرهیزگار که زاهد ، قاری قرآن و معلم قرآن و از شجاعان بزرگوار کوفه ، از قبیله همدان بود . وی در سال 60 هجری از کوفه به مکه رفت و به امام حسین (ع) پیوست و همراه او به کوفه آمد . شب عاشورا نیز از کسانی بود که برخاست و در حمایت و جانبازی یزای امام ، سخنانی ایراد کرد . روز عشورا به میدان رفت و خطاب به سپاه عمر سعد خطابه ای ایراد کرد و به نکوهش آنان پرداخت . بریر ، پس از حر به میدان رفت و جنگید تا شهید شد .

10- جابر بن حارث سلمانی :

از شهدای کربلاست . وی از شخصیت های شیعه در کوفه بود . در نهضت مسلم بن عقیل هم شرکت داشت و پس از شکست آن ، همراه گروهی به سوی حسین حرکت کردند و پیش از رسیدن آن حضرت به کربلا ، به او پیوستند .

11- جابر بن حجاج تیمی :

از شهدای عاشورا در حمله نخست است . وی از سوارکاران شجاع کوفه بود که در کربلا از سپاه عمر سعد به سپاه حسین (ع) پیوست . در نهضت مسلم بن عقیل نیز از بیعت کنندگان با وی بود .

12- جبلة بن علی شیبانی :

از شجاعان کوفه که در کربلا در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید . وی در صفین ، در رکاب امیرالمومنین (ع) حضور داشت و در قیام مسلم بن عقیل در کوفه همراه او بود . پس از شهادت مسلم نزد قبیله خود رفت و پنهان شد و انگاه که امام حسین (ع) به کربلا آمد خود را به آن حضرت رساند و در رکابش جنگید و شهید شد .

13- جعفر بن عقیل بن ابی طالب :

فرزند عقیل و عمو زاده سیدالشهدا بود . روز عاشورا در رکاب امام حسین (ع) شهید شد .

14- جعفر بن علی بن ابی طالب :

فرزند امیر المومنین وبدار ابوالفضل العباس بود که در کربلا شهید شد . هنگام شهادت 19 سال داشت .

15- جنادة بن کعب انصاری :

از شهدای کربلاست . از مکه همراه امام حسین (ع) به کوفه آمد و در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید . پسرش ( عمر بن جناده ) هم در کربلا شهید شد .

16- جندب بن حجیر خولانی :

از شهدای کربلا در روز عاشور است . وی از چهره های بارز شیعه در کوفه و از یاران علی (ع) بود و قبل از رسیدن سپاه حر به کاروان امام حسین (ع) ، از کوفه بیرون آمد و به کاروان حسینی پیوسته بود . شهادتش را در حمله اول نوشته اند .

17- جون :

غلام سیاه ابوذر غفاری که در کربلا به شهادت رسید . جون بن حوی پس از شهادت مولایش ابوذر به مدینه برگشت و در خدمت اهل بیت در آمد . در سفر کربلا ، از مدینه همراه امام تا مکه و از آنجا به کربلا آمد . چون به اسلحه سازی و اسلحه شناسی آشنا بود ، شب عاشورا هم در کربلا به کار اصلاح سلاحها اشتغال داشت . با آنکه سن او زیاد بود ، ولی روز عاشورا از سید الشهدا (ع) اذن میدان طلبید . امام او را رخصت داد و آزادش کرد . ولی او با اصرار می خواست در روز های شادی و غم و راحتی و رنج از خاندان پیامبر جدا نشود . پس از نبرد وقتی بر زمین افتاد امام خود را بر بالین او رساند و چنین دعا کرد : خدایا ! رویش را سفید و بویش را معطر کن و او را با نیکان محشور گردان .

18- حبیب بن مظاهر :

از شهدای والا قدر کربلا بود . در هر سه جنگ صفین ، نهروان و جمل ، در رکاب علی (ع) شرکت داشت و در نهضت مسلم بن عقیل در کوفه ، از کسانی بود که در راه بیعت گرفتن برای مسلم بن عقیل ، کوشش فراوان می کرد . نیز از سران شیعه در کوفه محسوب می شد که به حسین بن علی (ع) دعوت نامه نوشت . نزد امام حسین موقعیت والایی داشت . در کربلا نیز او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خویش تعیین کرد .

حبیب بن مظاهر ، روز عاشورا از اینکه با شهادتش به بهشت خواهد رفت ، خوشحال بود و با بریر بن خضیر مزاح می کرد . شهادت او بر حسین (ع) بسیار سخت بود هنگام شهادتش 75 سال داشت . سر او نیز همراه سرهای شهدا در کوفه گردانده شد .

19 - حجاج بن مسروق جعفی :

از شهدای گرانقدر سید الشهدا (ع) . وی اهل کوفه و از یاران امیر المومنین (ع) بود . وقتی خبر هجرت امام حسین (ع) را از مدینه به مکه شنید خود را به آن حضرت رساند و همراه امام از آنجا به کربلا آمد . همواره ملازم سید الشهدا بود و در پنج وقت ، اذان می گفت . روز عاشورا به میدان رفت و جنگید و غرق خون خود نزد امام برگشت . پس از گفتگویی با سیدالشهدا بار دیگر به میدان رفت و شهید شد .

20- حر بن یزید ریاحی :

شهید والاقدر عاشورا ، حر از خاندان های معروف عراق و از روسای کوفیان بود . به درخواست ابن زیاد ، برای مبارزه با حسین (ع) فراخوانده شد و به سر کردگی هزار شوار برگزیده گشت . در منزل قصر بنی مقاتل یا شراف ، راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به سوی کوفه شد . کاروان حسینی را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و امام در آنجا فرود آمد . حر وقتی فهمید کار جنگیدن با حسین بن علی (ع) جدی است ، صبح روز عاشورا به بهانه آب دادن به اسب خویش ، از اردوگاه عمر سعد جدا شد به کاروان حسینی پیوست . توبه کنان کنار خیمه های امام آمد و اظهار پشیمانی کرد ، سپس اذن میدان طلبید و پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید . حسین بن علی (ع) بر بالین حر حضور یافت و خطاب به آن شهید فرمود : تو همون گونه که مادرت نامت را حر گذاشته است ، حر و آزاده ای ، آزاد در دنیا و سعادتمند در آخرت !

21- حلاس بن عمر راسبی :

از شهدای کربلاست که در حمله اول در روز عاشورا به شراف شهادت نائل شد .

22- حنظلة بن اسعد شبامی :

از شهدای کربلاست . حنظله از چهره های شیعی در کوفه و زبان آور شجاع و معلم قرآن بود . چون سید الشهدا به کربلا رسید ، وی به آن حضرت پیوست وی جزء شهدایی است که تا اواخر زنده بود و از جان حسین بن علی (ع) در مقابل تیر ها و نیزه های دشمن محافظت می کرد و گاهی هم با سخنانش به سپاه کوفه هشدار میداد و موعظه می کرد .

23- زاهر ، مولی عمرو بن حمق :

از شهدای عاشوراست . وی را از شخصیت های کوفه و مردی سالخورده از قبیله کنده دانسته اند . غلام عمرو بن حمق خزاعی ( از یاران ویژه امیر المومنین ) بود و در حرکت های انقلابی عمرو بن حمق ( که به دست معاویه شهید شد ) همدوش و همراه او و تحت تعقیب معاویه بود . در سال 60 هجری به مکه آمد و به حسین (ع) پیوست و در حمله نخست روز عاشورا به شهادت رسید .

24- زهیر بن قین بجلی :

از شخصیت های برجسته کوفه بود که در روز عاشورا ، افتخار یافت در رکاب حسین بن علی (ع) به شهادت برسد . وی در میدان های جنگ ، دلاوری های بسیاری نشان داده بود . در سال 60 هجری ( که سید الشهدا هم از مکه به قصد کوفه حرکت کرده بود ) از سفر حج بر می گشت و دوست نداشت که با سید الشهدا برخورد کند و هم منزل شود . اما در یکی از منزلگاها به ناچار با فرود آمدن کاروان حسینی همزمان شد . امام کسی را نزد او فرستاد . زهیر نزد امام رفت . همسرش نیز همراه او آمد و به کاروان حسین (ع) پیوستند . شب عاشورا نیز ، از جمله کسانی بود که با نطقی پر شور ، مراتب اخلاص و حمایت جانبازی خویش را نسبت به امام ابراز کرد و گفت : اگر هزار بار هم کشته شوم ، و زنده گردم هرگز دست از یاری پسر پیغمبر برنخواهم داشت . روز عاشورا ، سید الشهدا فرماندهی جناح راست خویش را در میدان به زهیر سپرد . ظهر عاشورا هم او و سعید بن عبدالله جلوی امام ایستادند و سپر تیرها شدند تا امام نماز بخواند . پس از اتمام نماز به میدان رفت و شجاعانه نبرد کرد و با شمشیر از حسین (ع) دفاع کرد و جنگید و کشته شد . امام به مالین او آمد و او را دعا کرد و کشندگانش را نفرین کرد .

25- سالم بن عمرو :

از شهدای کربلاست . وی غلامی از طایفه بنی مدینه بود و در کوفه می زیست و از شیعیان اهل بیت به شمار می آمد سوارکاری نامدار بود . در نهضت حضرت مسلم شرکت داشت . پس از تنها ماندن مسلم بن عقیل او و جمعی دیگر از شیعیان دستگیر شدند ، اما سالم از جنگ دشمن گریخت و پنهان شد . چون شنید امام حسین (ع) به کربلا رسیده است ، خود را به آن حضرت رساند و روز عاشورا در حمله اول شهید شد .

26- سعید بن عبدالله حنفی :

از شهدای والاقدر کربلاست ، که ایمانی راسخ و شجاعتی فراوان داشت و هواداران سر سخت اهل بیت (ع) بود . شب عاشورا وقتی سیدالشهدا (ع) از افراد خواست که از تاریکی شب استفاده کرده و متفرق شوند ، یاران برخواستند و هر یک سخنانی گفتند . از جمله سعید بن عبدالله ایستاد و گفت : نه به خدا قسم ، تو را وا نمی گذاریم . اگر بدانم که کشته می شوم و سپس زنده می شوم ، آنگاه سوزانده می شوم ، و هفتاد بار با من چنین می کنند ، باز هم از تو جدا نمی شوم تا در راه تو فدا شوم . وی از انقلابیون پر شور کوفه به حساب می آمد . در نهضت مسلم بن عقیل هم فعال بود و نامه مسلم را به مکه رساند و از مکه همراه امام به کوفه آمد تا روز عاشورا در مقابل امام حسین (ع) ایستاد تا آن حضرت نمازش را بخواند . او آنقدر تیر خورد که بر زمین افتاد و جان باخت .

27- سلمان بن مضارب بجلی :

از شهدای کربلاست . گفته شده وی پسر عموی زهیر بن قین بوده و همراه او ، پیش از رسیدن به کربلا ، به سپاه حسین بن علی (ع) پیوست و عصر عاشورا شهید شد .

28- سوار بن منعم :

از شهدای حادثه کربلاست . وی پس از رسیدن امام حسین (ع) به کربلا از کوفه آمد و به آن حضرت پیوست .

29- سوید بن عمرو خثعمی :

آخرین کشته کربلاست . وی پس از شهادت امام حسین (ع) شهید شد . یکی از دو مردی بود که همراه امام حسین بودند . او مجروحی افتاده در میدان ، میان زخمیان بود و رمقی در بدن داشت و در آن حال ، چون شنیو کوفیان شادی کنان می گویند حسین کشته شد ، به هوش آمد و با چاقو و شمشیری که داشت با همان حالت به جنگ پرداخت و شهید شد .

30- سیف بن حارث بن سریع جابری :

از شهدای جوان کربلاست . وی و پسر عمویش مالک بن عبدالله از کوفه آمده ، در کربلا به امام حسین (ع) پیوستند . روز عاشورا پس از شهادت حنظة بن قیس ، هنگامی که دشمن به خیمه گاه امام حسین نزدیک شده بود ، گریان خدمت امام آمدند و اذن میدان طلبیدند . سپس هردو با هم به میدان رفته ، جنگیدن تا شهید شدند .

31- سیف بن مالک عبدی :

از شهدای کربلاست . از بصره به کوفه آمد و از آنجا به کاروان امام حسین (ع) پیوست ، سپس همراه او به کربلا آمد . عصر عاشورا در نبرد تن به تن به شهادت رسید .

32- شوذب ، مولی شکر :

از شهدای کربلاست . وی غلام شاکر بن عبدالله همدانی بود و از شیعیان برجسته و از بزرگترین انقلابیون حماسی و مخلص به شمار می آمد که در کربلا ، در کهنسالی به شهادت رسید . از مکه همراه امام شد و به کربلا آمد . شهادت او بعد از ظهر عاشورا بود .

33- ضرغامة بن مالک :

از شهدای کربلاست . وی در کوفه میزیست و از شیعیان امام و بیعت کنندگان با مسلم بن عقیل بود . چون مسلم شهید شد ، همراه سپاه کوفه به کربلا آمد ، اما در آنجا به یاران سید الشهدا (ع) پیوست و عصر عاشورا به شهادت رسید .

34- عابس بن ابی شبیب شاکری :

از شهدای کربلاست . عابس از رجال برجسته شیعه و مردی دلیر ، سخنور ، کوشا و تلاشگر ، شب زنده دار ، از طایفه بنی شاکر بود . از کسانی بود که وقتی مسلم بن عقیل نامه امام حسین (ع) را برای اهل کوفه خواند ، به پا خواست و اعلام هواداری و حمایت کرد و پس از بعت کوفیان با مسلم بن عقیل بعنوان پیک ، نامه ای از سوی آنان به امام حسین (ع) در مکه رساند . دلاوری های او در کربلا مشهور است . رشادت های وی چنان بود که سپاه کوفه از نبرد تن به تن با وی ناتوان بودند . به دستور عمر سعد ، از اطراف او را سنگباران کردند . او هم زره از تن بیرون آورد و کلاه خود از سر برداشت و لخت شد و با تیغ بر دشمن حمله کرد و یک تنه آنقدر جنگید تا در قلب میدان و محاصره دشمن به شهادت رسید .

35- عامر بن حسان بن شریح طائی :

از اصحاب امام حسین (ع) بود که از مکه همراه آن حضرت آمد و در کربلا در حمله اول به شهادت رسید . وی از شجاعان معروف و شیعیان خالص بود . پدرش نیز در جنگ جمل و صفین ، در رکاب حضرت علی (ع) جنگیده بود .

36- عامر بن مسلم عبدی :

از شهدای کربلا بود . عامر اهل بصره بود ، همراه غلامش سالم از بصره به مکه آمد و به سید الشهدا (ع) پیوست و از آنجا همراه امام تا کربلا آمد و روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید .

37- عباس بن علی (ع) :

فرزند امیر المومنین ، برادر سید الشهدا ، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا . مادرش فاطمه کلابیه بود که بعدها به ام البنین شهرت یافت . علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد . عباس و 3 پسر دیگر ثمره این ازدواج بود . ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود . و این چهار فرزند رسید همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند.

آن حضرت ، قامتی رسید ، چهره ایی زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را قمر بنی هاشم می گفتند . در حادثه کربلا ، سمت پرچمدار سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه ها اطفال و اهل بیت امام حسین را داشت و در رکاب برادر غیر از تهیه آب ، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیز بر عهده او بود و تا زنده بود دودمان امامت ، آسایش و امنیت داشتند .

روز عاشورا سه برادر دیگر عباس پیش از او به شهادت رسیدند . مقتی علمدار کربلا از امام حسین (ع) اذن میدان طلبید حضرت از او خواست تا برای کودکان تشنه و خیمه های بی آب آب تهیه کند . ابوالفضل به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمه ها که فرات را در محاصره داشتند در گیر شد و دست هایش قطع گردید و به شهادت رسید . عباس مظهر ایثار و وفاداری و گذشت بود .

وقتی به فرات وارد شد با اینکه تشنه بود ، اما به خاطر تشنگی برادرش آب نخورد . شهادت عباس برای امام حسین بسیار نا گوار و شکنند بود . پیکرش در کنار نهر علقمه ماند و سید الشهدا به سوی خیمه آمد و شهادت او را به اهل بیت خبر داد . هنگام دفن شهدای کربلا نیز ، در همان محل دفن شد . از این رو امروز حرم ابوالفضل (ع) با حرم سید الشهدا فاصله دارد .

38- عبدالرحمن بن عبدالله ارحبی :

از شهدای کربلاست از همراهان مسلم بن عقیل در کوفه بود . مردی بود شجاع ، موجه و محترم و تابعی . در مکه همراه امام شد و به کربلا آمد . گفته اند در حمله نخست به شهادت رسید .

39- عبدالرحمن بن عبد ربه انصاری خزرجی :

از شهدای کربلاست . وی از اصحاب رسول خدا (ص) بود و پس از رحلت آن حضرت نیز از کسانی بود که به امیر المومنین اخلاص داشت و از آن حضرت قرآن آموخته بود . روز تاسوعا با بریر شوخی می کرد . وقتی گفتند الان چه وقت شوخی است ؟ گفت چرا خوشحال نباشم ؟ میان ما و بهشت جز درگیری با این کافران و شهادت فاصله ای نیست .

40 و 41- عبدالرحمن بن عروه غفاری و عبدالله بن عروه غفاری :

عبدالرحمن و برادرش عبدالله که هر دو در کربلا شهید شدند ، از اشراف و شجاعان کوفه بودند و به خاندان پیامبر عشق می ورزیدند . این دو برادر با هم از کوفه به کربلا آمده بودند . هر دو با هم روز عاشورا از سیدالشهدا اذن پیکار گرفتند و با هم به میدان رفتند . در رفتن به میدان نبرد از هم سبقت می جستند . این دو برادر با هم نیز به شهادت رسیدند .

42- عبدالرحمن بن عقیل بن ابی طالب :

از شهدای کربلا و اولاد عقیل است .

43- عبدالله بن حسن بن علی (ع) :

نوجوان 11 ساله ، فرزند امام حسن مجتبی (ع) که در روز عاشورا ، وقتی دید سید الشهدا بر زمین افتاده ، برای دفاع از عموی به سوی میدان شتافت و در دفاع از عموی مظلومش جنگید و عده ای را کشت و به شهادت رسید . برخی هم نقل کرده اند حرمله ، با شمشیر ، دست او را که در آغوش عمویش حسین قرار گرفته بود قطع نموده همانجا شهیدش کرد .

44 و 45 - عبدالله بن عقیل بن ابی طالب :



ادامه مطلب ...


یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:35 ::  نويسنده : alejandro calvo       

  بازگشت گروهي از مؤمنان خالص و عدّه اي از منافقون فاجر پيش از رستاخيز به اين جهان «رجعت» ناميده مي شود.



اعتقاد به رجعت يكي از اعتقادات مسلّم و ترديدناپذير شيعه است، همه شيعيان اماميه در مورد رجعت اجماع كرده اند آيات فراواني در احاديث پيشوايان به آن تفسير شده احاديث بي شماري از پيشوايان موصوم در اين رابطه وارد شده تعداد اين احاديث خيلي بيش از تواتر است و ثبوت آن از ضروريات مذهب شيعه است.



اول كسي كه از امامان نور در دوران رجعت بر مي گردد حضرت سيدالشهدا عليه السلام است، كه با 75000 نفر از شيعيانش رجعت مي كند در اين رجعت هفتاد تن از شهداي كربلا نيز در محضر سالار شهيدان رجعت مي كنند.

دوران فرمانروايي امام حسين عليه السلام به قدري طولاني خواهد شد كه ابروهايش روي ديدگانش مي ريزد



بعد از امام حسين عليه السلام دوران فرمانروايي مولاي متقيان اميرمؤمنان فرا مي رسد، او نيز به مدت 44000 سال حكومت مي كند

بر اساس روايات فراوان، اميرمؤمنان عليه السلام رجعتهاي مختلف و متعدد دارد) يكي از اين رجعتها در عهد امام حسين عليه السلامو يكي ديگر در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله خواهد بود



امام صادق عليه السلام مي فرمايد:



هِيَ كَرَّةُ رَسوُلِ اللّهِ صلي الله عليه و آله فَيَكُونُ مُلكُهُ في كَرَّتِهِ خَمْسينَ اَلْفَ سَنَةٍ، وَيَمْلِكُ اَميرُالْمُؤمِنينَ عليه السلام في كَرَّتِهِ أَرْبَعا وَاَرْبَعينَ سَنَةٍ؛ منظور از آن (000/50 سال در آيه 4 از سوره معارج) رجعت رسول خدا مي باشد كه مدت حكومت آن حضرت در رجعت 000/50 سال است، و اميرمؤمنان در دوران رجعتش 44000 سال فرمانروايي مي كند



در روايات فراوان آمده است كه به هنگام رجعت اميرمؤمنان عليه السلام همه پيامبران رجعت مي كنند و تحت فرماندهي آن حضرت قرار مي گيرند



در آن روز رسول اكرم صلي الله عليه و آله پرچم را به دست با كفايت اميرمؤمنان مي دهد، همه مخلوقات تحت فرماندهي آن حضرت قرار مي گيرند.



اين ديدار شكوهمند رسول گرامي و مولاي متقيان در سرزمين وادي اسلام در بخشي به نام «ثويّه» رخ خواهد داد، چنانكه رئيس مذهب شيعه امام جعفر صادق عليه السلام در تفسير آيه 85 از سوره قصص مي فرمايد:



«لا تَنْقَضِي الدُّنيا وَلا تَذْهَبُ حَتّي يَجْتَمِعَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَاَميرُالمُؤْمِنينَ عليه السلام بِالثَّوِيَّةِ، فَيَلْتَقِيانِ وَيَبنِيانِ بِالثَّوِيَّةِ مَسْجِدا لَهُ اِثنا عَشَرَ اَلْفَ بابٍ؛ دنيا سپري نمي شود و به پايان نمي رسد جز اينكه رسول خدا با اميرمؤمنان در سرزمين «ثويّه» گرد مي آيند، پس مسجدي در آنجا بنياد مي نهند كه 12000 در دارد».



علاوه بر تصريح علماي تاريخ بر اين كه «ثويه» بخشي از وادي السلام است، رسول گرامي اسلام با صراحت تمام از آن خبر داده، خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:



«أَنْتَ أَخي، وَميعادُ ما بَيْني وَبَيْني وَبَيْنِكَ وادِي السَّلامِ؛ تو برادر من هستي، وعده ديدار من و شما در وادي السلام است»



در همين رابطه حديث ديگري شيخ مفيد در كتاب «الاختصاص» از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه در آخرين فراز آن آمده است:



جبرئيل امين خطاب به رسول گرامي عرضه داشت:



«مَوْعِدُكُمُ السَّلامُ؛ وعده شما و علي بن ابي طالب با منافقان امت در سرزمين «سلام» مي باشد».



ابان بن تغلب پرسيد كه سرزمين سلام كجاست؟ امام عليه السلام فرمود: «يا اَبانُ! اَلسَّلامُ مِنْ ظَهْرِ الكُوفَةِ؛ اي ابان سرزمين سلام بخشي از پشت كوفه است».



از ديگر جلوه هاي زيباي وادي السلام در يوم اللّه رجعت، بازگشت 27 تن از ياران خاص حضرت بقيّة اللّه(عج) در سرزمين وادي السلام است، چنانكه امام صادق عليه السلام مي فرمايد:



«يُخرِجُ القائِمُ عليه السلام مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ سَبْعَةً وَعِشرينَ رَجُلاً...؛ حضرت قائم عليه السلام تعداد 27 تن (از ياران خاص خود) را از پشت كوفه بيرون مي آورد، كه 15 تن از آنها از امت حضرت موسي عليه السلام است، 7 تن از آنها اصحاب كهف مي باشند، 5 نفر ديگر عبارتند از: يوشع بن نون، سلمان، ابودجانه انصاري، مقداد و مالك اشتر. اين 27 تن ياران حضرت قائم(عج) و فرماندهان امت به فرمان او مي باشند».



مرحوم كليني با سلسله اسناد خود در ضمن يك حديث طولاني از امام صادق عليه السلام روايت مي كند كه شيعيان و دوستان اميرمؤمنان عليه السلام چگونه مورد عنايت حق تعالي قرار مي گيرند، با جامه هاي بهشتي پوشانيده مي شوند، از نعمتهاي بهشتي متنعّم مي شوند، در مجالس اهلبيت شركت مي كنند، به هنگام قيام حضرت مهدي عليه السلام خداوند منان آن ها را بر مي انگيزاند، تا دسته دسته به ياري آن حضرت بشتابند و ندايش را لبيك گويند.



آنگاه در مقام بيان اينكه از كجا بر انگيخته مي شوند، امام صادق عليه السلام مي فرمايد:



و لذا رسول خدا خطاب به اميرمؤمنان فرمود:



«تو برادر من هستي، وعده ديدار من و شما در وادي السلام مي باشد»



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:31 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 رجعت امام حسين ( عليه السلام )

اعتقاد به رجعت، يكي از ويژگيهاي مكتب اهل بيت و تشيع است كه برخاسته از آيه هاي نوراني قرآن مجيد و احاديث ائمه معصومين عليهم السلام مي باشد . طبق اين اعتقاد، خداوند متعال انبيا و جانشينان آنان و پيامبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السلام را با گروهي از مومنان و پاكان و برخي از ستمگران و جنايتكاران مخصوصا ظلم كنندگان به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و سيد الشهدا عليه السلام را پس از مرگ دوباره قبل از روز قيامت زنده مي كند و به اين دنيا بر مي گرداند تا بندگان شايسته خداوند و مومنين از اين ستمگران كه دشمنان خداوند مي باشند پيش از عذابي كه در آخرت بر اياشان مهيا شده در همين دنيا انتقام بگيرند. 
زمان اين رجعت با ظهور سرور آفرين حضرت بقيت الله الاعظم حجت بن الحسن المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف شروع مي شود و اول كسي كه به دنيا بر مي گردد امام حسين عليه السلام مي باشد التبه مناسب است پيش از آنكه رجعت حسيني عليه السلام كه موضوع اين فصل است را مطرح كنيم در رابطه با اصل رجعت و بعضي از زواياي آن نكاتي را متذكر شويم . 
1_ مراد از رجعت آن است كه قبل از معاد و پيش از روز قيامت، بدن هايي كه روح از آنها جدا شده است، دو مرتبه روح به همان بدنها بر گردد و آن فرد مرده با همان بدني كه قبلا در او روحش بوده زنده شود لذا اعتقاد به رجعت با مساله حلول و تناسخ فرق دارد زيرا تناسخ و حلول عبارت است از وارد شدن روح در بدن انسان ديگر يا حيواني و ما اين را رجعت نمي گوئيم . 2_ رجعت يك امر ممكن بوده و كسي كه امكان او را انكار كند، قدرت بي پايان خداوند را محدود كرده، و منكر توانايي پروردگار است، لذا مي گوئيم خداوندي كه قدرت دارد كه در روز قيامت همه ما را زنده كند مي تواند در همين دنيااشخاص مرده را دو مرتبه زنده كند و به آن حيات ببخشد (أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى) آيا او (خداوند) توانايي زنده كردن مرده را ندارد؟
3_ علاوه بر ممكن بودن برگشت روح به بدن، اين مطلب در امتهاي گذشته به شهادت قرآن مجيد واقع شده است، قرآن در چندين آيه مباركه جرياناتي را بيان فرموده كه حاكي بر وقوع رجعت بوده است . و اساسا مگر مهمترين معجزه حضرت عيسي عليه السلام زنده كردن مردگان نبوده است؟ !! پس برگشت روح به بدن قبلي خود، هم ممكن بوده و هم به وقوع پيوسته است.
4_ علاوه بر احاديثي كه رجعت را بيان فرموده در قرآن مجيد نيز راجع به زنده شدن بعضي از انسانها پيش از روز قيامت نيز مطلب آمده كه به عنوان نمونه در آيه مباركه 83 سوره نمل چنين مي خوانيم (وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ) يعني روزي كه از هر امتي گروهي را محشور مي كنيم.
در روايت آمده كه شخصي به امام صادق عليه السلام عرض مي كند كه عامه اين آيه را در رابطه با روز قيامت مي دانند، حضرت صادق عليه السلام بدين مضمون به او فرمودند: آيا خداوند در روز قيامت از هر امتي تنها گروه و عده اي را محشور مي كند و بقيه را رها نموده و محشور نمي كند؟! نه، اين چنين نيست، بلكه اين آيه مربوط به رجعت بوده كه تنها بعضي محشور مي شوند اما آيه اي كه در مورد روز قيامت است فرمايش ديگر خداوند متعال است كه در آيه اي از قرآن مي فرمايد (و حشرنا هم فلم نغادر منهم احدا) يعني آنان را محشور كرده پس احدي رادر اين محشور شدن ترك نمي كنيم و همه را زنده مي كنيم.
5_ رجعت براي همه انسانها نبوده بلكه بعضي در رجعت به دنيا بر مي گردند:
در روايتي امام صادق عليه السلام فرموده اند: كه ان الرجعة ليست بعامة و هي خاصة يعني كه رجعت عمومي نيست بلكه عده اي در رجعت باز مي گردند.
6_ اصل رجعت از روايات معتبره ثابت مي شود گرچه در خصوصياتش مطالبي است كه از حوصله اين مقاله و موضوع آن خارج است.
بعد از اين نكات زمان آن رسيده كه وارد بحث شويم و رجعت حسيني را به صورت دسته بندي و شماره گذاري بيان نمائيم: 
1_ خبر دادن خداوند تولد و شهادت و رجعت امام حسين را قبل از تولد به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم . 
در روايتي آمده كه خداوند پيش از آنكه امام حسين عليه السلام متولد شوند، به پيامبر اكرم بشارت تولد آن وجود مبارك را داد، و خبر داده كه نسل امامت تا روز قيامت از امام حسين عليه السلام مي باشد، آنگاه پيشامدهاي ناگوار و شهادت، امامت را در فرزندان و نسل او قرار داده در دنبال اين مطالب روايت اين گونه آمده كه و اعلمه انه يقتل ثم يرده الي الدنيا و ينصره حتي يقتل اعداءه و يملكه الارض يعني خداوند متعال پيامبر اكرم را آگاه ساخت كه بعد از شهادت امام حسين را دوباره به اين دنيا بر مي گرداند و او را ياري كرده تا حضرتش دشمنان خود را بكشد و از بين ببرد و مالك تمام زمين شده و بر سراسر آن فرمانروائي كند. 
2_ امام حسين عليه السلام نخستين كسي كه رجعت مي كند
از بررسي چندين روايت كه در مورد رجعت آمده استفاده مي شود كه اولين كسي كه به اين دنيا باز مي گردد و رجعت مي كند امام حسين عليه السلام است . امام صادق فرمودند اول من تنشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي عليه السلام يعني نخستين كسي كه زمين از براي وي شكافته مي شود و به دنيا بر مي گردد امام حسين عليه السلام است. 
3_ گفتگوي امام حسين عليه السلام با اصحاب با وفايش در رابطه با شهادت و رجعت خود 
امام باقر عليه السلام مي فرمايد: پيش از آنكه امام حسين شهيد شوند به اصحاب خود فرمودند: رسول خدا به من فرمودند: يا بني انك ستساق الي العراق و انك تستشهد و يستشهد معك جماعة من اصحابك يعني اي فرزندم همانا تو را به عراق روانه مي كنند و تو در آنجا با گروهي از ياران و اصحاب شهيد مي شوي . در دنباله همين روايت در فراز ديگري از آن دارد كه قال امكث ما شاء الله فاكون اول من تنشق عنه الارض يعني بعد از شهادت تا مدتي كه خدا بخواهد مي مانم سپس اولين كسي هستم كه زمين براي او شكافته مي شود و (رجعت مي كنم) 
4_ رجعت امام حسين عليه السلام با اصحاب با وفايش 
امام صادق عليه السلام فرمودند: امام حسين با هفتاد تن از ياران و اصحابشان كه با حضرت در كربلا شهيد شده بودند به دنيا بر مي گردند و رجعت مي كنند. 
5_ رجعت امام حسين عليه السلام با 75 هزار نفر 
امام صادق عليه السلام فرمودند: اول من ينغض عن راسه التراب الحسين بن علي عليه السلام في خمسة و سبعين الفا نخستين كسي كه سر از خاك بر مي دارد حسين بن علي عليه السلام است كه با هفتاد و پنج هزار نفر رجعت مي كند البته در بحار همين روايت را از كتاب ديگري نقل نموده كه در آنجا به جاي 75 هزار نفر 95 هزار نفر را ذكره نموده. 
6 _ رجعت امير المؤمنين با امام حسين عليه السلام براي انتقام گرفتن از دشمنان 
امام باقر عليه السلام فرمودند: ان لعلي عليه السلام الي الارض كرة مع الحسين يقبل برايته حتي ينتقم من بني امية و معاوية و آل معاوية يعني براي امير المؤمنين عليه السلام رجعتي است كه با امام حسين عليه السلام بر مي گردد كه با پرچم امام حسين مي آيد تا از بني اميه و معاويه و آل معاويه انتقام بگيرد. 
7_ رجعت يزيد پليد و اصحابش براي انتقام گرفتن از اين پليدها 
امام صادق عليه السلام فرمودند: ان اول من يكر الي الدنيا الحسين بن علي و اصحابه و يزيد بن معاويه و اصحابه فيقتلهم حذو القدة بالقذة يعني اولين كسي كه به دنيا بر مي گردد امام حسين عليه السلام و اصحاب او، و يزيد بن معاويه و اصحاب اوست، آنگاه او (حسين) همه آن دشمنان را مي كشد. 
8_ طولاني بودن عمر امام حسين عليه السلام در رجعت 
امام صادق در ابتداي سوره اسرا مي فرمايند: ان اول من يكر في الرجعة الحسين بن علي يمكث في الارض اربعين الف سنة حتي يسقط حاجباه علي عينيه من كبره يعني اول كسي كه در رجعت بر مي گردد حسين عليه السلام است، چهل هزار سال در اين رجعت در زمين مي ماند تا اينكه از كثرت طول عمر، ابروهاي حضرت به روي چشمهايش مي افتد. 
9_ امام حسين عليه السلام امام زمان عليه السلام را غسل مي دهد و كفن مي نمايد و به خاك مي سپارد: 
در يك فراز ار روايتي امام صادق عليه السلام مي فرمايند: فاذا استقرت المعرفة في قلوب المؤمنين انه الحسين عليه السلام جاء الحجة الموت، فيكون الذي يغسله و يكفنه و يحنطه و يلحده في حفرته الحسين بن علي عليهما السلام و لا يلي الوصي الا الوصي يعني هنگامي كه حضرت امام حسين عليه السلام در رجعت به مومنين معرفي شده و ديگر ترديدي در مورد آن حضرت باقي نماند كه او امام حسين است، اجل حضرت حجت بن الحسن عليه السلام مي رسد و ديده از جهان مي بندد، آن گاه امام حسين آن حضرت را غسل داده و كفن و حنوط مي نمايد و به خاك مي سپارد و هرگز امام را غير از امام غسل نمي دهد. 

__________________________________________________________________________
تفسير برهان 
بحار الانوار 
الايقاظ من الهجعه 
تفسير قمي



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:26 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 آنتوان بارا 

اشاره
رود خوني كه از شهيدان كربلا بر صحراي طف جاري شد، فرات حقيقتي گشت كه جرعه نوشان عزت و آزادگي را ازهر مذهب و مسلك و هر دين و آيين به قدر تشنگي سيراب كرد. در اين مسير از نخستين مسيحي حق جويي كه روياروي يزيد در كاخ سبز بر او شوريد تا در عصر ما، كم نيستند مسيحياني چون «جرجي زيدان»، «جرج جرداق» و دهها مسيحي حق جوي ديگر كه حقيقت ناب همه اديان راستين را در «اهل بيت پاك پيامبر(ص)»، در «محراب شهادت علي(ع)» و در «صحراي خونين كربلا» يافته اند و در اين باره آثاري پديد آورده اند.
«آنتوان بارا»، آن مسيحي عاشقي است كه سال هاي بسيار از دوران جواني خود را صرف تحقيق و بررسي پيرامون زندگي و قيام امام حسين(ع) كرده است تا حقايق مربوط به اين شخصيت عظيم تاريخ را از زاويه نگاه خود و از زبان انجيل و پيامبر الهي، عيسي(ع) بيان كند. او پس از ساليان بسيار پژوهش و مطالعه در منابع مختلف تاريخ اسلام، دست به نگارش كتابي زده است كه در نوع خود و از زبان يك مسيحي بي نظير است. وي در اين پژوهش تطبيقي- به نام «حسين در انديشه مسيحيت» - كه رويكردي تحقيقي، ادبي و عاطفي دارد، با استفاده از نظريات اسلام و مسيحيت و بامهارتي ستودني، زندگي و شهادت حضرت عيسي از ديدگاه مسيحيت و زندگي و شهادت امام حسين(ع) از ديدگاه اسلام را مقايسه كرده است. در اين تحليل ها نكات جالب و بديعي به چشم مي خورد كه براي هر مسلمان منصفي شگفت انگيز و خواندني است.

 آنتون بارا کیست؟
كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» اولين بار در سال 1978 به رشته تحرير درآمد اما نويسنده از آن تاريخ به بعد و در اثر مطالعات بيشتر، اضافات و ملحقات زيادي به آن افزود و چاپ چهارم آن را در ماه هاي اخير منتشر كرد، اين كتاب تاكنون به 17 زبان ترجمه شده و در 5 دانشگاه نيز براي دوره هاي تكميلي كارشناسي ارشد و دكتري مورد تأييد قرار گرفته است و قرار است چاپ چهارم آن بزودي به فارسي ترجمه و منتشر شود.
آنتوان بارا كه سوري الاصل و ساكن كويت است خود نويسنده اي توانا واديبي باذوق است و علاوه بر كتاب فوق 15جلد كتاب ديگر نيز به رشته تحرير درآورده كه بيشتر آنها در حوزه ادبيات و رمان و داستان مي باشد. وي همچنين روزنامه نگاري است حرفه اي كه اخيراً چهل و يكمين سال فعاليت مطبوعاتي اش را آغاز كرده ، او در مجلات و روزنامه هاي معروف و مختلف فعاليت داشته و در حال حاضر سردبير هفته نامه شبكه الحوادث كويت است.
«آنتوان بارا» تشيع را بالاترين درجات عشق الهي معرفي مي كند و امام حسين(ع) را فقط متعلق به شيعه يا مسلمانان نمي داند بلكه متعلق به همه جهانيان مي داند و او را با عبارت «حسين گوهر اديان» معرفي مي كند و در پايان، سخنش را با اين عبارت به انتها مي رساند كه «حسين عليه السلام در قلب من است».
وي تاكنون 25بار نهج البلاغه را به طور كامل خوانده و هربار نكات جديدي از آن كشف كرده است و من با خود مي انديشم كه علي(ع) چقدر در ميان ما شيعيان مظلوم است كه اكثر ما حتي يك بار هم نهج البلاغه را به طور كامل مرور نكرده ايم!!
آنچه در پي مي آيد بخشی از گفت وگوي روزنامه کیهان با «آنتوان بارا» است :
 ویژگیهای کتاب " حسین (ع) در اندیشه مسیحیت" :
ويژگي اين كتاب در اين خلاصه مي شود كه شيوه و طرز نگاه آن متفاوت از آن چيزي است كه تاكنون توسط مسلمانان و مستشرقان نوشته و پرداخته شده است. بسياري اذعان داشتند كه اين كتاب بي طرفانه نوشته شده است.
از ويژگي هاي مهم كتاب اين است كه من در آن به مقايسه شخصيت حسين و عيسي بن مريم عليهماالسلام و نظرات، مواضع، اقدامات، سخنان و كيفيت شهادت آن دو بزرگوار و نحوه استقبال بي محابا از مرگ در راه عقيده پرداخته ام ]بر طبق عقيده مسيحيان، حضرت عيسي مصلوب و شهيد شده است كه البته اين نظر با ديدگاه قرآني ما انطباق ندارد[ من شباهت فراواني ميان شخصيت حسين(ع) و شخصيت عيسي به عنوان يك شهيد و نه يك پيامبر، يافتم. من در انجيل و كتابهاي ديگر مربوط به زندگي و مقتل حسين(ع) تحقيق زياد كردم و دريافتم تشابه بسيار زياد و باورنكردني در رفتارها و اقدامات و سخنان و نحوه ابراز عقيده و كيفيت حفظ عقيده ميان عيسي و حسين(ع) وجود دارد كه چيز جديدي بشمار مي رفت من اين موضوع را به تفصيل تحليل كردم كه آن دو عزيز چرا با ميل و خواست خود مرگ را پذيرا شدند و بخصوص حسين شهيد(ع) در شرايطي كه زمينه رسيدن به مال و منال و پست و مقام دنيوي فراهم بود و او اگر اندكي از خود انعطاف نشان مي داد و خواسته معاويه و يزيد را اجابت مي كرد، مي توانست جان خود را از كشته شدن نجات دهد. اما او براساس آيه: «انفروا خفافا و ثقالا وجاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله (همگي به سوي ميدان جهاد) حركت كنيد، سبكبار باشيد يا سنگين بار و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد كنيد» (توبه/41)، به حركت شگفتي دست يازيد. او به هيچ يك از امتيازات و تطميع ها توجه نكرد حال آنكه دنياپرستي و حب مال و جاه و مقام همه جا بيداد مي كرد. او همه اينها را ترك كرد و رو به شهادت گذارد و خاندان و عترت را به سوي شهادت برد در حالي كه مي دانست همه اينها در راه عقيده است.
 تعریف و ذهنیت آنتوان بارا از امام حسین (ع)
تعريف من از حسين همان عبارات كوتاه و مشخصي است كه درباره حسين«ع» در كتاب آورده ام. من او را به عنوان گوهر جاودانه و هميشگي اديان توصيف كرده ام. او را به عنوان شهيدي معرفي نموده ام كه داراي جاه و جبروت فرعون و كسري نبود اما متواضع بود و براي حفظ دين و حركت در مسير جدش حركت خود را آغاز كرد. او ابتدا از گفت وگو با معاويه و يزيد شروع كرد اما روش گفت وگو براي هدايت دشمنان مؤثر واقع نشد. او با اينكه مي دانست كشته مي شود اما خويشتن را در راه عقيده به خطر انداخت و با سپاهي 70 نفري در برابر سپاه 70 هزار نفري عبيدالله- به تصريح منابع تاريخي- به سمت كوفه خارج شد تا حركت و جنبشي در بدنه جامعه ايجاد كند.
حماسه حسين«ع» تنها مختص سني و شيعه و مسلمان نيست بلكه متعلق به هر مومني است چنانكه در حديث آمده «ان لقتل الحسين حراره في قلوب المومنين لاتبرد ابدا» در اين حديث نگفته في قلب المسلم. بلكه هر انسان آزاده اي كه به راه و رسم حسين ايمان دارد را شامل مي شود و لذا جهانيان و انديشمندان وقتي از سيره حسين آگاه مي شوند شيفته آن مي گردند. همانطور كه شيفته راه و مسلك علي ابن ابيطالب«ع» شده اند.
دلایل آنتوان بارا در خصوص حضرت مسيح«ع» از آمدن حسين«ع» به كربلا
استنادات و دلايل من همه برگرفته از انجيل است. برطبق آنچه در تاريخ آمده مسيح از كربلا ديدار كرد و به بني اسرائيل فرمود هركس كه حسين«ع» را دريابد به ياري اش برخيزد عده اي در اين روايت تاريخي تشكيك دارند اما ما هيچ شكي در آن نمي بينيم زيرا حضرت عيسي«ع» داراي معجزاتي بود و مرده را زنده مي كرد و بيماران صعب العلاج را شفا مي داد و لذا آيا برايش دشوار بود كه درباره آينده پيشگوئي كند و بگويد شهيد پس از خودش كيست؟
  ارزشمند تربن بُعد شخصیت امام حسین(ع) از دیدگاه آنتوان بارا
من در مورد زندگي و حركت حسين(ع) بيشتر به بعد انقلابي شخصيت ايشان شيفته شده ام. آن حضرت در مرامنامه قيام خود اعلام مي كند "اني لم اخرج اشراً ولا بطراً و لامفسداً و لا ظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي" ؛ من از روي هوسراني و خوشگذراني و براي افساد و ستمگري قيام نكرده ام بلكه قيام من براي اصلاح در امت جدم و براي امر به معروف و نهي از منكر و حركت براساس سيره جد و پدرم است. اين روح انقلابي مي تواند كار معجزه آسا بكند اگر هر انساني در هر زمان و مكان از آن برخوردار باشد و ما در سالهاي پيروزي انقلاب و عزت و افتخارات اخير در ايران شاهد بوديم مردم و رهبران اين كشور براساس اين فلسفه حركت خود را آغاز و با ظلم و استكبار مخالفت كردند و با تمام قدرت در برابر آن قيام نمودند.
بعد ديگر شخصيت امام حسين«ع» كه مرا شيفته خود كرده، تواضع ايشان در كنار روح انقلابي است اين دو خصيصه نمي تواند در يك شخص جمع شود. تواضع از صفات و ويژگي هاي برگزيدگان خداست او در عين احساس عزت و آزادگي و سرافرازي در برابر دشمنان، تواضع خاص خود را دارد. اين بعد عظيمي است كه از ويژگي امام بشمار مي رود.



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:24 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 امام حسین علیه السلام بناى قیام خود را بر فداکارى در راه حق گذاشت و از همان آغاز این حقیقت را اعلام کرد و پیوسته بر آن تاکید نمود، چنانکه در وصیتنامه خود به محمد بن حنفیه چنین نوشت:

همانا من به منظور تباهگرى و خودخواهى، و فساد و ستمگرى قیام نکرده ام، و تنها براى اصلاح امت جدم محمد صلى الله علیه و آله قیام کرده ام. من مى خواهم به خوبى ها سفارش و از زشتى ها جلوگیرى کنم، و به سیره جدم محمد صلى الله علیه و آله و سیره پدرم على بن ابى طالب علیه السلام رفتار کنم. پس هر که مرا و هدف مرا به حق و راستى پذیرا شود و در این راه فداکارى نماید، البته خداند به حق و راستى سزاوارتر است، و هر که راه مرا نپذیرد و مرا تنها گذارد، من به تنهایى با صبر و استقامت راه خود را پیش خواهم برد تا خداوند میان من و این چنین مردمان به حق داوریکند و میان من و آنان حکم نماید که او بهترین حاکمان است.
منزلت بردگان شهید در زیارت ناحیه مقدسه
ـ خداوند متعال علاوه بر شرافت شهادت بردگان و توفیق جانبازى در رکاب سرور و سالار شهیدان حسین بن على علیه السلام در کربلا شرافت دیگرى بر افتخارات غلامان شهید افزوده است و آن اینکه در زیارت ناحیه مقدسه منسوب به آخرین حجت خدا حضرت بقیة الله الاعظم(عج) به این پروانگان بال و پر سوخته گرد شمع امت سلام و درود فرستاده است و مى فرماید:
ـ السلام على سلیمان مولى الحسین بن امیرالمؤمنین و لعن الله قاتله سلیمان بن عوف الحضرمى
ـ السلام على قارب مولى الحسین بن على علیه السلام 
ـ السلام على منحج مولى الحسین بن على علیه السلام 
ـ السلام على جون بن حوى مولى ابى ذرالغفارى
ـ السلام على سالم مولى عارم بن مسلم
ـ السلام على سعید مولى عمرو بن خالد الصیداوى
ـ السلام على زاهر (زاهد) مولى عمرو بن حمق الخزائى
ـ السلام على سالم مولى نبى المدینة الکلبى
ـ السلام على شوذب مولى شاکر

منبع )(www.sibtayn.com)



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:23 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 کی از مهم ترین اسباب بقا و رشد تشیع، عاشورا و حماسه ی قیام حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام است. وجود عوامل عقلانی و احساسی در این حادثه، هم باعث استواری شیعیان بر مذهب شان است و هم موجب گرایش پیروان دیگر مذاهب و ادیان به تشیع.

از سوی دیگر، واقعه ی عاشورا، پرده از ماهیت افرادی برمی دارد که در لباس دین و به نام خلافت خاتم المرسلین صلوات الله علیه وآله، سودای قدرت را در سرمی پروراندند. کسانی که با تکیه بر ابزارهای گوناگون، تا جایی که توانستند، اسلام را دچار انحراف نمودند و تعالیم آن را مطابق تمایلات خود، تغییر دادند.
هرقدر عظمت و تاثیرگذاری حادثه ی عاشورا، جلوه ی بیشتری می یابد، تلاش افزون تری در مخالفت با آن نمودار می گردد. این تلاش ها در قالب مطالبی مانند خرافه خواندن عزاداری و اعتقاد شیعیان درمورد حضرت سیدالشهدا علیه السلام، شیعیان را عامل شهادت ایشان دانستن، تبرئه ی خلیفه ی وقت یزید بن معاویه، معرفی انگیزه های غیر الهی در نهضت عاشورا و… .

روشن است که پاسخ هریک از موارد بالا، نگارش کتابی را می طلبد- همان طور که کتب فراوانی در موضوعات یاد شده، نوشته شده است- اما برای آشکار شدن حقیقت، اموری را یادآوری می کنیم.
اعتقاد شیعیان درباره ی حضرت امام حسین علیه السلام، تنها مستند به کتب شیعه نیست؛ بلکه منابع اهل سنت نیز حقایق بسیاری برای آگاهی حق طلب دربردارد.
بنابه نقل کتب انبوهی از معتبرترین منابع اهل سنت، حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه وآله فرمودند:
حسن و حسین (علیهماالسلام) سرور جوانان اهل بهشت اند، هرکس آن دو را دوست بدارد، همانا مرا دوست داشته است، و هرکس نسبت به آن دو بغض و دشمنی داشته باشد، همانا با من بغض و دشمنی داشته است. (1) 
براساس این حدیث شریف، کسانی که با سنگدلی تمام، حضرت امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند، دشمن شخص رسول الله علیه وآله السلام محسوب می شوند و جایگاه چنین گروهی، نیازی به بیان ندارد!

یکی دیگر از عقاید شیعه، اوج مصیبتی است که با شهادت مظلومانه ی حضرت امام حسین علیه السلام، تمام عالم خلقت را فراگرفت. گرچه در این زمینه، روایات فراوانی در منابع شیعی، نقل شده؛ اما جالب است که بدانیم در منابع اهل سنت نیز مطلب به وفور وجود دارد، برای نمونه ای بسیار اندک:
ام سلمه می گوید: شنیدم که جنیان بر حسین بن علی (علیه السلام) نوحه می کردند. (2)
سیصد سال پیش از بعثت پیامبر اکرم علیه وآله السلام، سنگی یافت شد که برآن نگاشته شده بود: آیا امتی که حسین را بکشد، در روز قیامت به شفاعت جدش امیدوار است؟! (3)
در آن شب که علی بن ابیطالب و حسین بن علی (علیهمالسلام) را شهید کردند، صبح آن، در بیت المقدس هر سنگی را که از جای برمی داشتند، از زیر آن خون تازه برمی آمد. (4)
اما به راستی این مصیبت عظمی ریشه در چه مسئله ای دارد؟ آیا اگر سقیفه اتفاق نیفتاده بود، اگر معاویه از سوی عمر بن خطاب به امارت شام منصوب نمی شد، اگر معاویه یزید را جانشین خود نساخته بود، چنین واقعه ای رخ می داد؟ این جاست که یکی از آخرین کلمات حضرت امام حسین علیه السلام، پیش از شهادت، خواندنی است، آن هم زمانی که بدانیم ناقل از اهل سنت است: 
حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آخرین لحظات فرمودند:… تا روز قیامت به همین حال خون آلود و … خواهم بود تا جدم محمد را ملاقات کنم در حالی که محاسن به خون خضاب کرده ام، و به ایشان خواهم گفت: یا رسول الله! فلانی و فلانی مرا به قتل رساندند. (5)
آن دو نفر که این نویسنده ی سنی مذهب، با عنوان فلان از آنان یاد کرده، چه کسانی اند؟ مسبب اصلی رخ دادن وقایع دلخراش تاریخ اسلام را جز در انحراف مسیر جانشینی رسول خدا علیه وآله السلام می توان جست و جو کرد؟
منبع : سايت بياييد بیشتر بدانیم nazer110.wordpress.com



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:22 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 درباره ي علم امام (عليه السلام)

مقاله ای از مرحوم علّامه طباطبائی  (ره)


سؤال : آيا حضرت سيّدالشهداء(ع) در مسافرتی که از مکّه به سوی کوفه می‌کرد، می‌دانست که شهيد خواهد شد يا نه؟
و به عبارت ديگر : آيا آن حضرت به قصد شهادت رهسپار عراق شد يا به قصد تشکيل يک حکومت عادلانة صد در صد اسلامی؟
جواب : سيّدالشهداء(ع) ـ به عقيدة شيعة اماميّه ـ امام مفترَض الطّاعه، و سوّمين جانشين از جانشينان پيغمبر اکرم(ص)، و صاحب ولايت کلّيّه می‌باشد.
و علم امام(ع) به اعيان خارجيّه و حوادث و وقايع ـ طبق آنچه از ادلّة نقليّه و براهين عقليّه در می‌آيد ـ دو قسم و از دو راه است :
قسم اوّل از علم امام
امام(ع) به حقائق جهان هستی ـ در هر گونه شرائطی وجود داشته باشند ـ به اذن خدا، واقف است؛ اعم از آنها که تحت حسّ قرار دارند، و آنها که بيرون از دائرة حسّ می‌باشند مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقايع آينده.
دليل اين مطلب
از راه نقل : روايات متواتره‌ای است که در جوامع حديث شيعه ـ مانند کتاب «کافی» و «بصائر» و کتب صدوق و کتاب «بحار» و غير آنها ـ ضبط شده.
به موجب اين روايات ـ که به حدّ و حصر نمی‌آيد ـ امام(ع) از راه موهبت الهی (نه از راه اکتساب) به همه چيز واقف و از همه چيز آگاه است، و هرچه را بخواهد، به اذن خدا، به ادنی توجّهی می‌داند.
البتّه در قرآن کريم، آياتی داريم که علم غيب را مخصوص ذات خدای متعال و منحصر در ساحت مقدّس او قرار می‌دهد؛ ولی استثنائی که در آية کريمة ﴿عالم الغيب فلايُظهِر علی غيبه أحداً إلاّ مَن ارتضی مِن رسول﴾ (سورة جنّ ، آية 26) وجود دارد، نشان می‌دهد که اختصاص علم غيب به خدای متعال به اين معنی است که: غيب را مستقلاً و از پيش خود (بالذّات) کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است پيغمبران پسنديده، به تعليم خدائیّ بدانند. و ممکن است پسنديدگانِ ديگر نيز به تعليمِ پيغمبر، آن را بدانند؛ چنانکه در بسياری از اين روايات، وارد است که پيغمبر و نيز هر امامی، در آخرين لحظاتِ زندگیِ خود، علم امامت را به امامِ پس از خود می‌سپارد.
و از راه عقل : براهينی است که به موجب آنها ، امام(ع) «به حسب مقام نورانيّتِ خود» کامل ترين انسانِ عهد خود و مظهر تامّ اسماء و صفات خدائی و بالفعل به همه چيز عالِم و به هر واقعة شخصیّ آشنا است؛ و «به حسب وجودِ عنصری خود» به هر سوی توجّه کند، برای وی، حقائق روشن می‌شود. (ما تقرير اين براهين را، نظر به اينکه به يک سلسله مسائلِ عقلیِ پيچيده، متوقّف، و سطح آنها از سطح اين مقاله بالاتر است ، به محلّ مخصوصِ آنها احاله می‌دهيم).

تأثير علم امام در عمل ، و ارتباط آن با تکليف
نکته‌ای که بايد به سوی آن عطفِ توجّه کرد اين است که: اينگونه علمِ موهبتی ـ به موجبِ ادلّة عقلیّ و نقلیّ که آن را اثبات می‌کند ـ قابل هيچگونه تخلّف نيست، و تغيير نمی‌پذيرد، و سر مويی به خطا نمی‌رود، و به اصطلاح : علم است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است؛ و آگاهی است از آنچه قضای حتمیِ خداوندیّ به آن تعلّق گرفته.

و لازمة اين مطلب اين است که :
هيچگونه تکليفی به متعلَّقِ اينگونه علم (از آن جهت که متعلَّقِ اينگونه علم است و حتمیّ الوقوع می‌باشد) تعلّق نمی‌گيرد.
و همچنين قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پيدا نمی‌کند.
زيرا «تکليف» همواره از راهِ «امکان» به فعل تعلّق می‌گيرد؛ و از راهِ اينکه «فعل و ترک» هردو در اختيار مکلَّف‌اند فعل يا ترک، خواسته می‌شود. و اما از جهت ضروریّ الوقوع و متعلَّق قضاءِ حتمیّ بودنِ آن، محال است موردِ تکليف قرار گيرد.
مثلاً صحيح است خدا به بندة خود بفرمايد : فلان کاری که فعل و ترکِ آن، برای تو ممکن است و در اختيارِ توست، بکن [يا مکن  ظ] . ولی محال است بفرمايد : فلان کاری را که به موجبِ مشيّت تکوينیّ و قضای حتمیِ من البتّه تحقّق خواهد يافت و برو برگرد ندارد، بکن يا مکن ؛ زيرا چنين امر و نهيی لغو و بی اثر می‌باشد.
و همچنين انسان می‌تواند امری را که امکانِ شدن و نشدن دارد، اراده کرده، برای خود مقصد و هدف قرار داده، برای تحقّق دادنِ آن به تلاش و کوشش بپردازد. ولی هرگز نمی‌تواند امری را که بطور يقين (بی تغيّر و تخلّف) و بطور قضاء حتمیّ، شدنی است، اراده کند و آن را مقصدِ خود قرار داده، تعقيب کند؛ زيرا اراده و عدم اراده، و قصد و عدم قصدِ انسان، کمترين تأثيری در امری که به هر حال شدنی است و [واو ظاهراً زائد است] از آن جهت که شدنی است ندارد ؛ (دقّت شود).

از اين بيان روشن می‌شود [که  ظ] :
1ـ اين علم موهبتیِ امام(ع) اثری در اعمال او و ارتباطی با تکاليف خاصّة او ندارد. و اصولاً هر امر مفروض، از آن جهت که متعلَّق قضاءِ حتمی و حتمیّ الوقوع است متعلَّق امر يا نهی يا اراده و قصدِ انسانی نمی‌شود.
آری، متعلَّقِ قضاءِ حتمیّ و مشيّتِ قاطعة حقّ متعال، موردِ رضا به قضاء است؛ چنانکه سيّدالشهداء(ع) در آخرين ساعتِ زندگی، در ميان خاک و خون می‌گفت : «رِضیً بقضائک و تسليماً لأمرک، لا معبود سواک». و همچنين در خطبه‌ای که هنگام بيرون آمدن از مکّه خواند فرمود : «رِضَی الله رضانا أهل البيت».

2ـ حتمیّ بودنِ فعل انسان از نظر تعلّق قضاء الهی، منافات با اختياریّ بودنِ آن از نظر فعاليّتِ اختياریِ انسان ندارد؛ زيرا قضاءِ آسمانیّ، به فعل، با همة چگونگی‌های آن، تعلّق گرفته است، نه به مطلقِ فعل. مثلاً خداوند خواسته است که انسان، فلان فعلِ اختياریّ را «به اختيارِ خود» انجام دهد؛ و در اين صورت تحقّقِ خارجیِ اين فعلِ اختياری، از آن جهت که متعلَّقِ خواست خدا است، حتمیّ و غير قابل اجتناب است، و در عين حال، اختياریّ، و نسبت به انسان، صفتِ «امکان» دارد ؛ (دقّت شود).

3ـ اينکه: ظواهرِ اعمالِ امام(ع) را که قابل تطبيق به علل و اسباب ظاهری است، نبايد دليلِ نداشتنِ اين علمِ موهبتی، و شاهدِ جهل به واقع گرفت؛ مانند اينکه گفته شود : اگر سيّدالشهداء(ع) علم به واقع داشت چرا «مسلم» را به نمايندگیِ خود، به کوفه فرستاد؟ چرا توسّطِ «صيداویّ» نامه به اهل کوفه نوشت؟ چرا خود را به هلاکت انداخت، و حال آنکه خدا می‌فرمايد : ﴿و لاتلقوا بأيديکم إلی التهلکة﴾ ؟ (سورة بقره ، آية 195) چرا ؟ [و خ‌ل] چرا؟ . . .
پاسخ همة اين پرسش‌ها، از نکته‌ای که تذکّر داديم روشن است و نيازی به تکرار نيست.

قسم دوّم از علم امام ، علم عادیّ
پيغمبر(ص) به نصّ قرآن کريم و همچنين امام(ع) «از عترت پاک او» ، بشری است همانند سائر افراد بشر؛ و اعمالی که در مسير زندگی انجام می‌دهد ـ مانند اعمال سائر افراد بشر ـ در مجرای اختيار و بر اساس علم عادیّ قرار دارد.
امام(ع) نيز ـ مانند ديگران ـ خير و شرّ، و نفع و ضررِ کارها را از روی علم عادیّ تشخيص داده، و آنچه را شايستة اقدام می‌بيند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد؛ در جايی که علل و عوامل، و اوضاع و احوالِ خارجیّ موافق می‌باشد به هدف اصابت می‌کند، و در جايی که اسباب و شرائط مساعدت نکنند از پيش نمی‌رود.
و اينکه امام(ع) به اذن خدا به جزئيّات همة حوادث ـ چنانکه شده و خواهد شد ـ واقف است، تأثيری در اين اعمال اختياریِ وی ندارد، چنانکه گذشت.
امام(ع) ـ مانند سائر افراد انسانی ـ بندة خدا و به تکاليف و مقرّرات دينی مکلّف و موظّف می‌باشد، و طبق [وظيفة  ظ] سرپرستی و پيشوايی که از جانب خدا دارد، با موازين عادیِ انسانی بايد انجام دهد، و آخرين تلاش و کوشش را در احياء کلمة حق و سر پا نگهداشتنِ دين و آيين بنمايد.

نهضت سيّدالشهداء (ع) و هدف آن
با يک سير اجمالی در وضع عمومی‌آن روز، می‌توان نسبت به تصميم و اقدام سيّدالشهداء(ع) روشن شد؛
تيره ترين و تاريک ترين روزگاری که در جريان تاريخ اسلام به خانوادة رسالت و شيعيانشان گذشته، دورة حکومت بيست سالة «معاويه» بود.
معاويه پس از آنکه خلافت اسلامی را با هر نيرنگ بود بدست آورد و فرمانروای بی قيد و شرطِ کشور پهناور اسلامی شد، همة نيروی شِگِرف خود را صرف تحکيم و تقويتِ فرمانروايیِ خود و نابود ساختنِ اهل بيت رسالت می‌نمود. نه تنها در اينکه آنان را نابود کند، بلکه می‌خواست نام آنان را از زبان مردم، و نشان آنان را از ياد مردم، محو کند.
جماعتی از صحابة پيغمبر(ص) را که مورد احترام و اعتماد مردم بودند، از هر راه بود با خود همراه، و با ساختن احاديث به نفع صحابه و ضرر اهل بيت به کار انداخت. و به دستور او در منابر اسلامی در سرتاسر بلاد اسلامی، به امير المؤمنين (عليه السلام) ـ مانند يک فريضة دينی ـ سبّ و لعن می‌شد.
بوسيلة ايادی خود مانند «زياد بن ابيه» و «سمرة بن جندب» و «بسر بن ارطاة» و امثال ايشان، هر جا از دوستان اهل بيت سراغ [پيدا ظ] می‌کرد، به زندگيش خاتمه می‌داد، و در اين راه‌ها از زر، از زور، از تطميع، از ترغيب، از تهديد، تا آخرين حدّ ِ توانايی استفاده می‌کرد.
در چنين محيطی طبعاً کار به اينجا می‌کشد که عامّة مردم از بردن نام علیّ و آل علیّ نفرت کنند، و کسانی که از دوستی اهل بيت رگی در دل دارند، از ترس جان و مال و عِرضِ خود، هرگونه رابطة خود را با اهل بيت قطع کنند.
واقع امر را از اينجا می‌توان بدست آورد که امامت سيّدالشهداء(ع) تقريباً ده سال طول کشيد که در همة اين مدّت (جز چند ماه اخير) معاصر معاويه بود؛ در طول اين مدّت از آن حضرت ـ که امام وقت و مبيّن معارف و احکام دين بود ـ در تمام فقه اسلامی حتّی يک حديث نقل نشده است (منظور روايتی است که مردم از آن حضرت نقل کرده باشند که شاهد مراجعه و اقبال مردم است، نه روايتی که از داخل خاندان آن حضرت ـ مانند ائمّة بعدی ـ رسيده باشد).
و از اينجا معلوم می‌شود که آن روز، درب خانة اهل بيت (عليهم السلام) بکلّی بسته شده، و اقبال مردم به حدّ صفر رسيده بوده است.
اختناق و فشار روز افزون که محيط اسلامی را فرا گرفته بود، به امام حسن(ع) اجازة ادامة جنگ يا قيام عليه معاويه را نداد و کمترين فائده‌ای هم نداشت؛ زيرا :
اولاً معاويه از وی بيعت گرفته بود، و با وجود بيعت، کسی با وی همراهی نمی‌کرد.
ثانياً معاويه خود را يکی از صحابة کبار پيغمبر(ص) و کاتب وحی و مورد اعتماد و دست راست سه نفر از خلفاء راشدين به مردم شناسانيده بود و نام «خال المؤمنين» را به عنوان لقبی مقدّس بر خود گذاشته بود.
ثالثاً با نيرنگ مخصوص به خودش، به آسانی می‌توانست حضرت امام حسن(ع) را به دست کسان خودش بکُشد و بعد به خونخواهی وی برخيزد و از قاتلين وی انتقام بکشد و مجلس عزا نيز برايش برپا کند و عزادار شود !
معاويه وضع زندگی امام حسن(ع) را به جايی کشانيده بود که کمترين امنيّتی حتی در داخل خانة شخصی خودش نداشت. و بالاخره نيز وقتی که می‌خواست برای يزيد از مردم بيعت بگيرد آن حضرت را به دست همسر خودش مسموم کرده و شهيد ساخت.
همان سيّدالشهداء(ع) که پس از درگذشت معاويه، بی درنگ عليه «يزيد» قيام کرد و خود و کسان خود ـ حتی بچة شيرخوارة خود ـ را در اين راه فدا کرد، در همة مدّت امامت خود که معاصر معاويه بود، به اين فداکاری نيز قادر نشد؛ زيرا در برابر نيرنگ‌های صورتاً حق به جانبِ معاويه و بيعتی که از وی گرفته شده بود، قيام و شهادت او کمترين اثری نداشت.
اين بود خلاصة وضع ناگواری که معاويه در محيط اسلامی بوجود آورد و درب خانة پيغمبر را بکلّی بسته، اهل بيت را از هر گونه اثر و خاصيت انداخت.

در گذشت معاويه و خلافت يزيد
آخرين ضربة کاری معاويه که به پيکر اسلام و مسلمين وارد ساخت، اين بود که خلافت اسلامی‌را به سلطنت استبدادیِ موروثی تبديل نمود و پسر خود يزيد را به جای خود نشانيد، در حالی که يزيد هيچگونه شخصيّت دينی «حتی به طور تزوير و تظاهر» نداشت و همة وقت خود را علناً با ساز و نواز و باده‌گساری و شاهدبازی و ميمون‌رقصانی می‌گذرانيد و احترامی به مقرّرات دينی نمی‌گذاشت.
و گذشته از همة اينها، اعتقادی به دين و آيين نداشت؛ چنانکه وقتی که اسيران اهل بيت و سرهای شهداء کربلا را وارد دمشق می‌کردند و به تماشای آنها بيرون آمده بود، بانگ کلاغی به گوشش رسيد، گفت:
نَعبَ الغرابُ فقلتُ صِحْ أو لاتَصِحْ            فَقَدِ اقْتَضَيْتُ مِنَ الرسولِ دُيونی
[[به نقل «آلوسی» در جزء 26 تفسير روح‌المعانی ص 66 ، از تاريخ ابن‌الوردی و کتاب وافی‌الوفيات]]

و همچنين هنگامی که اسيران اهل بيت و سر مقدّس سيّدالشهداء را به حضورش آوردند ابياتی سرود که يکی از آنها اين بيت بود:
لَعِبـَتْ هـاشِـمُ بِالْمـُلکِ فـَلا        خَبَـر جـاء و لا وحـی نـَزَل

زمامداری يزيد که توأم با ادامة سياست معاويه بود تکليف اسلام و مسلمين را روشن می‌کرد؛ و از جمله، وضع رابطة اهل بيت رسالت را با مسلمانان و شيعيانشان (که می‌بايست به دست فراموشی مطلق سپرده شود و بس) معلوم می‌ساخت.
در چنين شرائطی، يگانه وسيله و مؤثّرترين عاملی [عامل ظ] برای قطعيّت يافتن سقوط اهل بيت و در هم ريختن بنيان حق و حقيقت، اين بود که سيّدالشهداء با يزيد بيعت کند و او را خليفه و جانشين مفترض‌الطاعة پيغمبر بشناسد.
سيّدالشهداء(ع) نظر به پيشوايی و رهبریِ واقعی که داشت، نمی‌توانست با يزيد بيعت کند و چنين قدم مؤثّری در پايمال ساختنِ دين و آيين بردارد، و تکليفی جز امتناع از بيعت نداشت، و خدا نيز جز اين از وی نمی‌خواست.
از آن طرف، امتناع از بيعت، اثری تلخ و ناگوار داشت؛ زيرا قدرت هولناک و مقاومت ناپذيرِ وقت، با تمام هستیِ خود، بيعت می‌خواست (بيعت می‌خواست يا سر) و به هيچ چيز ديگر قانع نبود؛ و از اين رو کشته شدن امام(ع) در صورت امتناع در [از : صح] بيعت، قطعی و لازم لاينفکّ امتناع بود.
سيّدالشهداء(ع) نظر به رعايت مصلحت اسلام و مسلمين، تصميم قطعی بر امتناع از بيعت و کشته شدن گرفت و بی محابا مرگ را به زندگی ترجيح داد، و تکليف خدايیِ وی نيز امتناع از بيعت و کشته شدن بود.
و اين است معنی آنچه در برخی از روايات وارد است که رسول خدا در خواب به او فرمود: خدا می‌خواهد تو را کشته ببيند. و نيز آن حضرت به بعضی از کسانی که از نهضت منعش می‌کردند فرمود: خدا می‌خواهد مرا کشته ببيند.
و به هر حال مراد، مشيّت تشريعی است نه تکوينی؛ زيرا چنانکه سابقاً بيان کرديم مشيّت تکوينیِ خدا تأثيری در اراده و فعل [ارادة فعل : ظ] ندارد.

زندگی ننگين نه ، مرگ سرخ آری
آری سيّدالشهداء(ع) تصميم بر امتناع از بيعت و (در نتيجه) کشته شدن گرفت و مرگ را به زندگی ترجيح داد.
و جريان حوادث نيز اصابت نظر آن حضرت را به ثبوت رسانيد؛ زيرا شهادت وی با آن وضع دلخراش، مظلوميّت و حقّانيّت اهل بيت را مسجّل ساخت؛ و پس از شهادت، تا دوازده سال نهضت‌ها و خونريزی‌ها ادامه يافت؛ و پس از آن، همان خانه‌ای که در زمان حيات آن حضرت،کسی درب آن را نمی‌شناخت، با مختصر آرامشی که در زمان امام پنجم بوجود آمد، شيعه از اطراف و اکناف مانند سيل، به درِ همان خانه می‌ريختند؛ و پس از آن، روز به روز به آمار شيعيان اهل بيت افزود، و حقّانيّت و نورانيّتشان در هر گوشه و کنار جهان، به تابش و تلألؤ پرداخت؛ و پاية استوار آن، حقّانيّتِ توأم با مظلوميّتِ اهل بيت می‌باشد؛ و پيشتازِ اين ميدان، سيّدالشهداء(ع) بود.
حالا مقايسة وضع خاندان رسالت و اقبال مردم به آنان در زمان حيات آن حضرت، با وضعی که پس از شهادت وی در مدّت چهارده قرن، پيش آمده و سال به سال تازه‌تر و عميق‌تر می‌شود، اصابتِ رأیِ آن حضرت را آفتابی می‌کند؛ و بيتی که آن حضرت (بنا به بعضی از روايات) انشاد فرموده اشاره به همين معنی است :
وَ مـَا إنْ طِبـُّنـَا جُبْنٌ وَ لکِنْ        مَنَايـَانـَا وَ دَوْلـَة آخَرينـَا

و به همين نظر بود که معاويه به يزيد اکيداً وصيّت کرده بود که اگر حسين بن علی از بيعت با وی خودداری کند او را به حال خود رها کند و هيچگونه متعرّض وی نشود. معاويه نه از راه اخلاص و محبّت اين وصيّت را می‌کرد، بلکه می‌دانست که حسين بن علی بيعت کننده نيست، و اگر به دست يزيد کشته شود، اهل بيت مارکِ مظلوميّت به خود می‌گيرند؛ و اين برای سلطنت امویّ خطرناک؛ و برای اهل بيت، بهترين وسيلة تبليغ و پيشرفت است.

امام به وظيفة خود اشاره می‌کند
سيّدالشهداء(ع) به وظيفة خدايیِ خود ـ که امتناع از بيعت بود ـ آشنا بود، و بهتر از همه به قدرت بی‌کران و مقاومت ناپذير بنی اميّه و روحية يزيد پی برده بود، و می‌دانست که لازمِ لاينفکّ ِ خودداری از بيعت، کشته شدنِ اوست، و انجام وظيفة خدايی، شهادت را در بر دارد؛ و از اين معنی در مقامات مختلف با تعبيرات گوناگون کشف می‌فرمود:
در مجلس حاکم مدينه که از وی بيعت می‌خواست فرمود: «مثل من با مثل يزيد بيعت نمی‌کند».
هنگامی‌که شبانه از مدينه بيرون می‌رفت، از جدّش رسول اکرم(ص) نقل فرمود که در خواب به وی فرموده: «خدا خواسته (يعنی به عنوان تکليف) که کشته شوی».
در خطبه‌ای که هنگام حرکت از مکّه خواند، و در پاسخ کسانی که می‌خواستند آن حضرت را از حرکت به سوی عراق منصرف سازند، همان مطلب را تکرار فرمود.
در پاسخِ يکی از شخصيّت‌های اعراب که در راه، اصرار داشت که آن حضرت از رفتن به کوفه منصرف شود وگرنه قطعاً کشته خواهد شد، فرمود: «اين رأی بر من پوشيده نيست، ولی اينان از من دست بردار نيستند و هر جا باشم مرا خواهند کشت».
برخی از اين روايات، اگرچه معارض دارد يا از جهت سند، خالی از ضعف نيست، ولی ملاحظة اوضاع و احوال روز، و تجزيه و تحليل قضايا، آنها را کاملاً تأييد می‌کند.

اختلاف روش امام در مدّت قيام خود
البته مراد از اينکه می‌گوييم «مقصد امام(ع) از قيامِ خود، شهادت بود، و خدا شهادتِ او را خواسته بود»، اين نيست که خدا از وی خواسته بود که از بيعت يزيد خودداری نمايد، آنگاه دست روی دست گذاشته، به کسانِ يزيد اطّلاع دهد که بياييد مرا بکُشيد ! و بدين طريقِ خنده‌دار وظيفة خود را انجام دهد و نام «قيام» روی آن بگذارد.
بلکه وظيفة امام(ع) اين بود که عليه خلافتِ شومِ يزيد قيام کرده، از بيعت با او امتناع ورزد، و امتناع خود را که به شهادت منتهی خواهد شد، از هر راهِ ممکن به پايان رسانَد.
از اينجا است که می‌بينيم روش امام(ع) در خلال مدّت قيام، به حسب اختلاف اوضاع و احوال، مختلف بوده؛
در آغاز کار که تحت فشارِ حاکم مدينه قرار گرفت شبانه از مدينه حرکت کرده، به مکّه ـ که حرم خدا و مأمنِ دينی بود ـ پناهنده شد و چند ماهی در مکّه در حال پناهندگی گذرانيد.
در مکّه تحت مراقبت سرّیِ مأمورينِ آگاهیِ خلافت بود؛ تا تصميم گرفته شد توسط گروهی اعزامی، در موسم حجّ کشته شود، يا گرفته شده، به شام فرستاده شود.
و از طرف ديگر، سيلِ نامه از جانب عراق به سوی آن حضرت باز شده، در صدها و هزارها نامه، وعدة ياری و نصرت داده، او را به عراق دعوت کردند.
و در آخرين نامه که صريحاً به عنوان اتمام حجّت (چنانکه بعضی از مورّخين نوشته‌اند) از اهل کوفه رسيد، آن حضرت تصميم به حرکت و قيام خونين گرفت؛ اول به عنوان اتمام حجّت، «مسلم بن عقيل» را به عنوان نمايندة خود فرستاد، و پس از چندی، نامة «مسلم» مبنی بر مساعد بودن اوضاع نسبت به قيام، به آن حضرت رسيد.
امام(ع) به ملاحظة دو عامل که گفته شد (يعنی ورود مأمورين سرّی شام به منظور کشتن يا گرفتن وی و حفظ حرمت خانة خدا ، و مهيّا بودنِ عراق برای قيام) به سوی کوفه رهسپار شد.
سپس در اثناء راه که خبر قتلِ فجيعِ «مسلم» و «هانی» رسيد، روشِ قيام و جنگِ تهاجمی را، به قيامِ دفاعی تبديل فرموده، به تصفية جماعتِ خود پرداخت؛ و تنها، کسانی را که تا آخرين قطرة خون خود از ياریِ وی دست بردار نبودند، نگهداشته و رهسپارِ مصرعِ خود شد.
محمد حسين طباطبائی
قم ـ ربيع الاول 1391 هـ

--------------------------------------------------
اين مقاله در کتاب «بررسی های اسلامی» ج 2  ص 167 ، و نيز کتاب «معنويّت تشيّع» ص 213 ،  ضمن مقالات ديگری از مرحوم علاّمه ، به چاپ رسيده است.



 دکتر عصام العماد گفت : همه روزه بر تعداد افرادی که با مطالعه، تحقیق و بررسی به اسلام و تشیع گرایش پیدا می کنند، افزوده می شود و مکتب عاشورا و امام حسین(ع) یکی از علل مهم گرایش جهانیان به این مذهب است.
دکتر عصام العماد، وهابی شیعه شده و متخصص علم رجال، حدیث و تاریخ در نشست ویژگی های مکتب اهل بیت(ع) که در نمایشگاه توانمندی های هیئت های مذهبی استان قم برگزار شد، گفت: عظمت روز عاشورا و مظلومیت و حقانیت امام حسین(ع) مردم آزاداندیش جهان را به خود جذب می کند.
وی خاطر نشان کرد: مکتب تشیع ویژگی هایی دارد که منحصر به فرد است و در دیگر مکاتب نمونه آن یافت نمی شود.
دکتر عصام العماد تصریح کرد: در هیچ مکتبی چون شیعه برای ارتباط با خدا دلایل روشن و منطقی وجود ندارد و مکاتب برای ارایه مطلبی هیچ دلیل راسخ و متقنی ارایه نمی کنند.
وی اضافه کرد: هر روزه بر تعداد افرادی که با مطالعه، تحقیق و بررسی به اسلام و تشیع گرایش پیدا می کنند، افزوده می شود.

دکتر عصام العماد تصریح کرد: اکثر کسانی که به شیعه گرویده می شوند از قشر فرهیخته و نخبه جامعه خود محسوب می شوند بگونه ای تعداد افراد شیعه شده از میان اساتید دانشگاه، ائمه جمعه، نویسندگان، هنرمندان و دانشجویان هستند.
وی بیان داشت: مکتب عاشورایی در افراد عشقی خدایی ایجاد می کند و باعث می شود پیروان آن از همه زندگی و جان و مال خود در راه هدف و عشقی الهی بگذرند.
عصام العماد در ادامه بر اهمیت مقوله مهدویت و حضرت مهدی(عج) اشاره کرد و گفت: این امام عصر خود دلیل مشخصی برای حقانیت شیعه است بگونه ای که حتی در کتب پایه اهل سنت و وهابیت بر وجود و ظهور ایشان تاکید شده است.
وی حضرت ولی عصر(عج) را بزرگترین مبلغ دین و مکتب اهل بیت(ع) دانست و افزود: نه در هیچ کتاب اهل سنت و وهابیت و همچنین کتب دیگر ادیان و مکان بر وجود چهار خلیفه بعد از پیامبر(ص) اشاره نشده است.
وی تاکید کرد: این در حالی است که حتی در دو کتاب اصلی وهابیت و اهل سنت به صراحت بر وجود 12 معصوم بعد پیامبر (ص) به تصریح اشاره شده است.

عصام العماد بیان داشت: امروزه سرسخت ترین دشمنان شیعه وهابون هستند اما وهابیت به گونه ای ناخواسته مبلغان مکتب شیعه هستند و این از معجزات خداوند است که دین را حفظ و حراست می کند.
وی به اهمیت واقعه عاشورا اشاره کرد و گفت: اهل بیت و امام حسین(ع) مصداق کامل آیه تطهیر و موددت هستند و قرآن بدون کربلا و کربلا بدون قرآن شناخته و معنا نخواهد شد.

منبع : شبستان



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:16 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 اعمال ماه محرم

 

پيش از اسلام عرب، جنگ در اين ماه را حرام مي‌دانست و ترك مخاصمه مي‌كرد؛ لذا از آن زمان اين ماه بدين اسم نامگذاري شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمري قرار دادند.(2) در توضيح اين كه چرا ماه‌هاي ديگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم ناميده نمي‌شود مي‌توان گفت: چون ترك جنگ از اين ماه شروع مي‌شد به آن محرم گفتند.

اين ماه در مكتب تشيع يادآور نهضت حضرت سيدالشهدا و حماسه‌ جاودان كربلاست.

اين ماه، يادآور دلاورمردي‌هاي ياران با وفاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، فداكاري‌هاي زينب كبري(سلام الله عليها)، حضرت سجاد(عليه السلام)، و همه‌ اسراي كاروان امام حسين(عليه السلام)، است. اين ماه، يادآور خطبه‌ها و شعارهاي آگاهي‌بخش سالار شهيدان، نطق آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) و خطابه‌ غرّاي زين العابدين(عليه السلام)، است.

اين ماه، يادآور استقامت حبيب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.

آري اين ماه، ماه پيروزي حق بر باطل است.

محرم

محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)

شيعيان از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:

«وقتي محرم فرا مي‌رسيد، پدرم خندان ديده نمي‌شد، حزن و اندوه تا پايان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)

همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره‌ عاشورا مي‌فرمايد:

«كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه‌اش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

 

اعمال شب اول ماه محرم

1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:

دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره‌ توحيد خوانده شود.

در فضيلت اين نماز چنين آمده است:

«خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)

2ـ احياي اين شب.(6)

3ـ نيايش و دعا.(7)

 

روز اول محرم

اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت مي‌كند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)

دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:

«اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو مي‌خواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.

 

روز دوم محرم

در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)

 

روز سوم محرم

از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:

«هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)

در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.

 

روز چهارم محرم

بي‌نتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

 

روز هفتم محرم

روزه گرفتن مستحب است.

 

روز نهم محرم

تاسوعاي حسيني، روز محاصره‌ امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)

 

اعمال شب عاشورا

1ـ چند نماز براي اين شب در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:

چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحيد خوانده مي‌شود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)

2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)

3ـ دعا و نيايش. (15)

عاشورا

روز عاشورا

1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:

هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواسته‌هايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)

2ـ زيارت امام حسين(عليه السلام).(17)

3ـ روزه گرفتن در اين روز كراهت دارد؛ ولي بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشاميدن خودداري شود. (18)

4ـ آب دادن به زائران امام حسين(عليه السلام).(19)

5ـ خواندن سوره توحيد هزار مرتبه.(20)

6ـ خواندن زيارت عاشورا. (21)

7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسين(عليه السلام).»(22)

 

روز دوازدهم محرم

ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(عليه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.

 

روز بيست و يكم محرم

1ـ روزه‌ اين روز مطلوب است. (23)

منبع)(www.tebyan.net)



یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 17:11 ::  نويسنده : alejandro calvo       

 مقرر گرديده بود تا مقاله اي در باره ي تاثيرات ماه محرم و واقعه پر سوز و گداز و جانسوز عاشوراي دهه 61 هجري در زمان حال و اثراتي كه اين واقعه مهم تاريخي در روند زندگاني روزمره ما گذاشته است تقرير نمايم.

با خود فكر مي كردم كه آيا اين تاثيرات بعد از 1400 سال در زندگاني و جامعه ما منشا اثر شده يا نه ؟ كه به زودي دريافتم تاثير خون شهيدان كربلا و قهرمانان واقعي دشت نينوا از همان ساعتي كه رئوس مبارك ايشان وارد شهر كوفه گرديد اثر گذار بود. گرچه گروهي نابخرد به ظاهر شادي و پايكوبي مي كردند ولي خبر نداشتند كه اين خوشي آرامش قبل از طوفان است. طوفاني كه بعد از چندي طومار ظالمان و مستكبران را در هم پيچيد، وآنها نيز مانند ساير ستمگران تاريخ در قعر زباله داني تاريخ فروخواهند افتاد.


آيا تاثيرات گفتار و خطابه هاي حضرت زينب (س) در بارگاه شام يزيد او را رسوا نكرد؟ آيا به گفته تاريخ نويسان زنان و اهالي حرم يزيد بن معاويه تحت تاثير كلام پر شور حضرت زينب كبري (س) قرار نگرفتند؟
همه به خوبي مي دانيم كه پايه هاي ظلم يزيد بن معاويه از همين زمان به لرزش در آمد و سپس فرو ريخت. اين اثر گذاري در اوايل تاريخ اسلام و مخصوصاً تاريخ شيعه هميشه با تابش پرتو خونهاي مظلومين كربلا پشتيبان و حمايت كننده رهروان حضرت حسين بن علي (ع) بوده است.
همه به خوبي مي دانيم كه در طول تاريخ جنگهاي بزرگي اتقاق افتاده است. انسانهاي بي شماري كشته شده و خانه هاي بسياري ويران گشته اند. چه بسا در اين جنگها نيز انسانهاي كوچك و بزرگ و زنان و مردان بي گناه طعمه آتش پر لهيب جنگ ها گشته اند. مثال هاي قابل فهم در زمان معاصر جنگ هاي اول و دوم جهاني بوده است كه طي ان بيش از 30 ميليون نفر از مردم كشورهاي مختلف و با زبان هاي مختلف به كام مرگ فرو رفته اند ولي آيا شنيده ايد كه در هيچ جايي از جهان براي اين انسانها مراسم و ياد بود هايي همچون يادبود شهداي كربلا به پا دارند؟ حرف در اين مورد بسيار است ولي بهتر آن است كه به اثرات اين واقعه مهم در زمان حال كشور عزيزمان ايران كه داعيه پيروي و رهروي از اين شهيدان را در سرلوحه عقايد خود دارند، و درسي كه ما بايد از اين واقعه بگيريم پرداخته و اثرات آن را بازگو كنيم. 
سالهاي نه چندان دور در كشور ايران انقلابي رخ داد همه مي دانيم كه انقلابهاي جهان براي خود تئوري هاي تعريف شده اي دارند كه رهبري، بسيج مردم، ايدئولو‍‍ژي و عقايد انقلابي .... از اهم آن مي باشند.
غرض از بيان اين نكته اين است كه رهبري اين انقلاب با اتكا به ايدئولوژي و تفكر عاشورايي و استقامت از شهداي عاشورائي مردم اين كشور را به صورت امت واحده در آورده و كاخ ستمشاهي را كه از حمايت همه جانبه استكبار جهاني بر خوردار بود، به قعر سياهي ها بفرستد. البته سخن گفتن از پيروزي اين انقلاب شكوهمند در چند سطر ظلم به تاريخ است ولي مقصود ما اين است كه انقلابهاي بسياري در جهان اتفاق افتاده كه يا به علت دارا نبودن ايدئولوژي مناسب و وصل نبودن به يك چشمه زلال الهي و نداشتن تفكري همچون تفكر شيعي يا به كودتا تبديل گشته اند يا ناكام شده اند. 
به برهه ي ديگر از زمان بر مي گرديم بعد از پيروزي انقلاب دشمنان قسم خورده به جان كشور اسلامي ايران مي افتند تا او را از پاي درآورند ولي در فكر و ذهن خود به اين تفكر نرسيده اند كه با شروع جنگ عليه كشوري كه متصل به تفكر شيعي و تفكر عاشورائي مي باشد نمي توانند مقابله بكنند. تمام دنيا در يك طرف با كليه ي امكانات و تجهيزات و عده و عده بسيج مي شوند و در طرفي ديگر كشوري با ايدئولوگ هاي خود با امام حسين (ع) شجاع و قهرمانش با ابوالفضل(ع) جوانمردش با علي اكبر (ع) نوجوان خود با جواناني همچون جوانان بني هاشم و زينب (س) ام المصائبش مادر و الگوي صبر و استقامت. آيا بهتر نيست مقايسه اي حتي كوچك بين جوانان ومردم زمان حال با آن گروه اندك مظلوم و شجاع كربلا انجام دهيم تا بگوئيم تاثيرات آنها بر اين مردم چگونه بوده است آيا بزرگسالاني كه زن و فرزند و تمام علايق دنيوي خود را رها كردند و عاشقانه به صف شهادت طلبان شتافتند. الگويي بجز حسين(ع) داشتند؟ جوانان برومندي كه واژه جوانمردي و فتوت را از سرورشان آقا ابوالفضل(ع) ياد گرفته بودند چگونه دين خود را به رهبر و امام خويش به اثبات رساندند.
آنهائيكه حتي از پيدا شدن اجساد خود احتراز مي كردند و مي خواستند گمنام و بي نام و نشان در ميان گل و لاي هاي جزيره مجنون و يا كوههاي سر به فلك كشيده كردستان دفن گردند. آيا حالات جواناني كه اينك نيز از تلويزيون مي بينيم در شب حمله به دشمن با حالات شب قبل از شهادت حضرت علي اكبر(ع) و حضرت قاسم شباهتهايي ندارند؟ آيا اين جوانان نيز كشته شدن در راه هدف و خداوند را اهلاء من العسل نمي دانند؟ آنهايي كه شبهاي قبل از عمليات با گريه و زاري و دعا از خدا رسيدن به وصال را خواستار بودند.
آيا حالات و احوال اين مادران و زنان و خواهران كه با مقاومت و صبر و همياري خويش، با حضرت زينب(س) كمي مشابهت ندارد؟ آياد ختران و زناني كه در ايام قبل از سقوط خرمشهر در كنار شوهران و برادران خويش اسلحه بر كف داشتند و يا مرهم بر زخم آنها مي گذاشتند و نيز پشتيباني آنها از رزمندگان شباهتهايي يه اوضاع و احوال زينب(س) ندارد؟
كمي به جلوتر مي آييم شايد 8 سال دفاع مقدس در نظر بعضي ها در زمان و مكان مخصوصي اتفاق افتاده باشد ولي در زماني نه چندان دور در آنطرف درياي مديترانه در كشوري كه اقوام مختلف با گرايشهاي مختلف زندگي مي كنند فقط يك گروه شيعي به نام حزب الله لبنان با استعانت از خداوند متعال و الگو گرفتن از رهبر شهيد خود حسين بن علي(ع) تنواسته اند لرزه بر اندام گروه وحشي و خشن صهيونستها بياندازند.
انها بعد از اخراج صهيونيستها از كشورشان در يك جنگ 33 روزه دنيا را به حيرت واداشتند در حاليكه تمام كشور هاي عربي كه در طول دوران مختلف با رژيم غاصب صهيونيستي مقابله كرده اند هميشه دست از پا دراز تر شكست خورده و سرزمينهاي خويش را به دست آنها سپرده اند. صحراي سينا در مصر و بلندي هاي جولان در سوريه ،قسمتي از خاك اردن شاهدان اين مثال مي باشند. تمام اين مسائل مربوط به تاثير گذاري تفكر عاشورا و محرم است كه بحث بيشتر درباره انها در اين مقال نمي گنجد.
حال كه از تاثيرات عاشورا و تفكر عاشورائي در ابعاد دفاعي سخن به ميان امد بهتر است كمي هم درباره ابعاد اجتماعي و اخلاقي كه بايد بر زندگي ما جاري و ساري باشد سخن به ميان بياوريم. 
متاسفانه در سالهاي اخير با توجه به رسوخ فرهنگ غربي در كشور هاي مختلف و خود باختگي بعضي از كشورها و ملل درباره هويت خويش نقش مذهب كم رنگ تر شده و يا به نوعي تحت تاثير عوامل تاثير گذار فرهنگ وارداتي گرديده است.
اين موضوع در كشور ما هم به چشم مي خورد و ان هم نوعي سطحي نگري نثبت به مسائل مهمي همچون عاشورا و تفكر عاشورائي ميباشد و عمق و جان مسئله متاسفانه دچار نوعي فراموشي شده است. همگان اعتقاد بر اين يافته ايم كه فقط گريه بر شهيدان عاشورا و محرم در جهت محترم شمردن راه انها كافي است و ياد كردن از انها را فقط در اين دهه محرم بسنده كرده ايم. ايا كساني كه با رشادت و شهادت خود اينگونه بر تاريخ جهان تاثير گذاشته اند فقط گريه مي خواهند يا اينكه ما بايد هدف اصلي قيام انها را بررسي و تحليل كنيم؟ ايا اين گروه اندك فقط براي اب جنگيدند؟ مگر در سرزمين خويش اب . نان و موقعييت نداشتند؟ و يا اينكه اين گروه براي به دست اوردن قدرت چند روزه اينچنين به خاك و خون افتادند؟اگر چنين بود حتماً به حكمراني يك منطقه نائل مي شدند و ساكت و آرام در گوشه اي حكومت مي كردند. آري هم و غم اين گروه براي آب و نان و رسيدن به مسند حكومت نبود، بلكه ايشان با عمل خويش مكتب شيعه را براي هميشه بيمه كردند و چراغي افروختند كه هميشه زمان روشنگر راه انسانهاي واقعي گرديدند. آنها جمله اِن الحيات عقيده و الجهاد را به مفهوم كامل معني نمودند.
 

 


حال وظيفه ما آيا گريه كردن بر آنهاست يا الگو قرار دادن تك تك آن شهيدان؟ آيا ما در زندگي روزمره خود تا چه حد از اين تفكر تبعيت مي كنيم؟ به مبارزه با استكبار و ظلم و ستم عليه ملتها چگونه فكر مي كنيم؟ با امر به معرف و نهي از منكر چه ديدگاهي داريم؟ براي ياري ستمديدگان چه فكري كرده ايم؟ آيا يار و ياور مظلومان جهان هستيم؟ در رابطه با اجراي اصول و فروع دين چه كرده ايم؟
اينها سوالاتي است كه بايد امروزه به آنها جواب داده و مقايسه اي با عملكرد خود و تفكرات شيعه داشته باشيم و از سوي ديگر هم جنبه هاي مثبت را از ياد نبرد.جامعه كنوني ما بعد از انقلاب اسلامي الگوي خود را بر اساس تفكرات شيعي و عاشورايي قرار داده است. مبارزه با كشورهاي غاصب و ستمگر و قدرتهاي زورگويي همچون امريكا و اسرائيل در راه سياست هاي جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته است. ايران امروز ديگر ايران زمان گذشته نيست كه با اخم كردن يك وزير خارجه امريكايي خود را ببازد. امروز در سايه تفكر زندگي يعني عقيده و جهاد، كشورهايي همچون امريكا با شكست مواجه شده اند و چنان افتضاحي بر آنها مستولي گرديده است كه گفتگو درباره آنها در اين مقاله نيست .
امروزه ايران با حمايت از ستمديدگان و محرومان جهان چشم و چراغ و اميد محرومان كل جهان گرديده است. اين كشور با وجود تحريم هاي بين المللي از سوي كشورهاي مختلف توانسته است در عرصه هاي مختلف با پايداري و مقاومت و ابراز عقيده موفقيت هايي بدست آورد. روز با روز بر هزيمت و نابودي قدرتهاي جهان افزوده مي شود. در اين ميان در نظر بعضي ها ممكن است كه تنگناهايي نيز وجود داشته باشد . مثلاً بساط عيش و نوش و خوشگذراني و تجمل گرايي آنها به راه نباشد و يا مشكلاتي از قبيل گراني و تورم و مسائل روز كه ناشي از مشكل تراشي دشمنان نيز مي باشد بوجود آيد ، ولي بايد به ياد داشته باشيم كه مبارزه هزينه مي خواهد و اگر تمام ملت بر اين مشكلاتِ مبارزه آگاهي داشته باشند بزودي به نتايج مطلوب خواهند رسيد.
ما به عنوان پيروان تفكر محرم و عاشورا امروز بايد با الهام گيري از حركت آن عزيزان در همه جنبه هاي زندگي خود بتوانيم به اهداف عاليه انساني و اسلامي نائل گرديم. با شجاعت و مبارزه در راه عقيده و جانبازي و شهادت در راه اعتقادات خويش ، با دستگيري و حمايت از محرومين و ستمديدگان ، با صبر و استقتمت در راه مبارزه، انشاءالله آينده روشني در پيش روي ما خواهد بود.


28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       

دل به زيارت تو اوج مى گيرد
اى رضا!
مى آيم به سوى تو
تو اى عشق بى نهايت!
و تو
عاشقانه عقده هاى دلم را مرحمى مى شوى
و هاى هاى اشكهايم
به زيارت تو
از ديدگانم جارى مى شود
تو جام مرا پر از شراب معنويت مى سازى
و من
عاشقانه نامت را فرياد مى زنم:
اى امام هشتمين!
اى ضامن آهوان رميده!

تو امامى !
هستى با تو قيام مى كند
درختان به تو اقتدا مى كنند
كائنات به نماز تو ايستاده
و مهربانى
تكبيرگوى توست
عشق
به نماز تو
قامت بسته است
و در اين نماز
هر كس مأموم تو نيست
(مأمون) است !
درست نيست
شكسته است.
تاريخ چون به تو مى رسد
طواف مى كند.

شتر از مسلخ
به فولاد تو مى گريزد
آهن تو
پيوند جماد و نبات و حيوان
بخشش تو ،
اعطاى خداى سبحان است
وقتى تو مى بخشى
دست مريخ نيز
به سوى سقاخانه ات
دراز است.
ناهيد و كيوان و پروين ،
ديروز ، صف در صف
در كنار من و آن مرد روستا ،
در مضيف خانه تو
كاسه در دست
به نوبت آش
ايستاده بوديم.

كاش ( ايستاده) بوديم !
تو ايستاده زيستى
هر چند
با ميوه درختى گوژ و نشسته
مسمومت كردند.
اما ،
شهادت
تو را ايستاده ، درود گفت.
و اينك جايى كه تو خوابيده اى
همه كائنات به احترام ايستاده است.

عشق،
پنجره فولادت را معنا مى كند
و دل به زيارت تو اوج مى گيرد
اى ضريح سراسر نور!
با دلى آكنده از صداقتهاى تو
با جامى تهى از عشق
و چشمانى بر گل نشسته
به سوى تو مى آيم
و پرندگان حرمت
عروجت را معنا مى كنند
و عاشقانه دانه از لانه نور برمى چينند
و تو را مى ستايند
اى بزرگ ترين واژه كلام!
تو عروج آسمانى كرده اى
و تمامى زائران ضريحت را
به سوگ عشق نشانده اى
كه همه سينه ها و همه جانها
تو را مى طلبد
اى غريب الغربا!



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       
بی معرفتی ما نسبت به حضرت صاحب (عج) متن کامل در ادامه مطلب


چگونه است که

 نشسته ایم و صبح و شب به مولای عظیم الشانی که

 همهء عالم ٬فرشتگان و آسمانیان و همهء هستی دست به سینه

 ایستاده اند و آمادهء خدمت کردن به او هستند و فقط وجود مقدس

 اوست که به همه امر می کند و مظهر تامُ اولی الامرست٬ می گوئیم :


 آقــــا بـیـــــــا ٬ آقـــا بـیـــــــــا !!!!!

بیا تا تورا ببینیم!!!

 اللــــــــــــــــــــه اکبـــــــــــــــــــر از این همه بی معرفتی...

 یک نفر محض رضای خدا بگوید :

 چرا او بیاید؟؟؟!!!

 چرا ما نمیرویم؟؟؟!!!

 آیا تا به حال شده است که ما یک قدم به طرف حضرتش برویم؟؟؟!!!

 آیا تا به حال شده است که یک بار فقط یکبار در تمام عمر ما برویم

 تا رخسار وجه اللهی او را ببینیم!!!؟؟؟

 دلمان خوش است جمکران میرویم!!!

 همین کافی ست!!!؟؟؟ خب چقدر رفتیم و چند بار اورا دیدیم؟؟؟!!!



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       
این روضه ها در رمضان سال 1382 توسط سید خوانده شده است

الی ای تیرگیها(19 رمضان 82)                                 download

روضه (27 رمضان 82)                                            download

باد از سر لطف تو (27 رمضان 82)                              download

ساقیا امشب (27 رمضان 82)                                  download

روضه (27 رمضان 82)                                            download

آه لیلا (27 رمضان 82)                                           download

اربعین شهادت مولل موحدین حیدر کرار سال 1382

روضه(1380)                                                      download

روضه(1380)                                                      download

مناجات های سید جواد ذاکر(ره)

مناجات 1                                                          download

مناجات 2                                                          download

مناجات 3                                                          download

مناجات 4                                                          download

مناجات 5                                                          download

مناجات 6                                                          download

مناجات 7                                                          download

مناجات 8                                                          download

مناجات با امام زمان(عج)

مناجات با امام زمان 1                                          download

مناجات با امام زمان 2                                          download

مناجات با امام زمان 3                                          download

مناجات با امام زمان 4                                          download

مناجات با امام زمان 5                                          download

مناجات با امام زمان 6                                          download

مناجات با امام زمان 7                                          download

مناجات با امام زمان 8                                          download

مناجات با امام زمان 9                                          download

مناجات با امام زمان 10                                        download

مناجات با امام زمان 11                                        download

مناجات با امام زمان 12                                        download

گلچین روضه ها

من اسیر                                                         download

بارلاها                                                            download

اگر ساقی حسین است                                      download

یه روز بی بی ام البنین                                        download

روضه حضرت  رقیه (ص)                                      download

روضه حضرت زینب و رقیه (ص)                              download

روضه رقیه (ص)                                                download

روضه (1)                                                        download

روضه (2)                                                        download

روضه (3)                                                        download

روضه (4)                                                        download

روضه (5)                                                        download

روضه (6)                                                        download

روضه (7)                                                        download

روضه (8)                                                        download

برای شادی روح آسید جواد فاتحه بخونین و صلوات بفرستین
اللهم صلی اله محمدو وآل محمد




28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       

همه فایلها با پسوند mp3 است
اباالفضل                                                 download
انا کلب رقیه                                            download
ای دل بگیرو دامن سلطان اولیا                      download

اومدم تا سحر سرای                                  download

اگر چه شهره هستم                                 download

 این حسین کیست خدایا                            download

بین تموم شاها                                         download

بیا در کشتی نجات                                    download

پرچم سرخ گنبدت                                      download

تمام آیه قرآن همین است(حتمان دانلود کنید)    download

چی میشه یبن فاطمه                                 download

تن دادم اورا جان شدم                                download

همه جا رسم بر اینه                                   download

دورم از خویش مکن                                    download

دیوانه ام دیوانه ام                                      download

 نظر بر دله پر امیدم کن(دکلمه)                     download

زینب ای گلواژه فرهنگ عشق                        download

ساکنان نه فلک                                         download

چو در دل دارم تمنای                                   download

کربلا خواهی اگر                                        download

عمریه مجنون توام                                       download

گوش بکنین داره میاد                                   download

میخوام امشبو بخونم                                    download

هماره بر لبم                                              download

یاحسین غریب مادر                                     download

یه رفیق دارم که نامش حسینه                       download

من حسینم که جهان                                   download

برای شادی روح آسید جواد فاتحه بخونین و صلوات بفرستین
اللهم صلی اله محمدو وآل محمد



28 آبان 1391برچسب:, :: 17:3 ::  نويسنده : alejandro calvo       
سید جواد ذاکر (ره)

كليپ هاي صوتي (مخصوص موبايل ، با فرمت 3GP)

نام فايل                                        حجم فايل                          دانلودفايل


دیدم جهان را سر به سر                   ۶۸۱ KB                                دانلود


خدا اين قرعه را بر نام من زد              ۳۷۷ KB                                دانلود


یا حضرت علی اکبر (ع)                      ۵۱۵ KB                               دانلود


اي نسيم سحر                                ۶۸۵ KB                                دانلود


شد محرّم                                       ۲۶۶ KB                                دانلود


ابی عبدالله ابی عبدالله ثارالله             ۲۵۹ KB                                دانلود


اگه دیوونه ندیده ای                           ۴۹۰ KB                                دانلود


آقا جون دلم گرفته                              ۳۲۵ KB                               دانلود


آقام حسین (ع)                                 ۱۹۵ KB                               دانلود


پرچم سرخ گنبدت دل منو خون می کنه   ۱۶۱ KB                              دانلود


یا ابالفضل (ع) یا ابالفضل (ع)                 ۱۹۱ KB                              دانلود


به عشق تو بی قرار و اسیرم                  ۱۹۲ KB                             دانلود


یا حسین غریبِ مادر، تويي ارباب دل من     ۳۸۳ KB                           دانلود


یا امام رضا (ع)                                       ۱۴۲ KB                           دانلود


يا اميرالمومنين (ع)                                  ۲۸۵ KB                          دانلود


سیّد العشّاق يعني حسين (ع)                  ۲۱۱ KB                          دانلود


ناد علياً مظهر العجايب                                ۳۸۰KB                         دانلود


بیا بیا ای چاوش  بخوان به آهنگ غم            ۱.۲۰mb                       دانلود




 
درباره وبلاگ

FOLLOW ME ON İNSTAGRAM : im_amiral
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان (...) و آدرس rap3nter.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 801
بازدید دیروز : 1660
بازدید هفته : 4351
بازدید ماه : 4357
بازدید کل : 55880
تعداد مطالب : 520
تعداد نظرات : 90
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->